gardeshban.ir

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

اینجا سرزمین افسانه‌ای وینترفل نیست، این اعجاز واقعیت دارد! +تصاویر مستند
کد خبر: ۱۲۸۲۸
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸-1398 February 23
گردشبان (gardeshban.ir) :

"زمستان از سمت شمال می‌آید و این فصل به همراه خود مرگ و نیستی را به همراه می‌آورد. وستِروس (Westeros) با تهدیدی جدی روبرو می‌شود که این تهدید را نه‌تنها وینترفِل (Winterfell) بلکه تمامی بخش‌های شمالی نیز از زخم نیزه‌ها و شمشیرهای وایت واکرها و سلاح‌های کشنده آنها احساس خواهند کرد. دستی یخ‌زده در تپه‌های لونلی (Lonely) و هورن‌وود (Hornwood) آویزان می‌شود".

فصل هشتم و پایانی سریال بازی تاج‌ و تخت در 14 آوریل سال جاری میلادی 2019 در معرض نمایش قرار گرفته و طرفداران این سریال محبوب را در سرتاسر جهان هیجان‌زده کرده است. یکی از این طرفداران، عکاسی آلمانی به اسم کیلیان شونبرگر است که اخیراً با استوری‌های تصویری، عشق و علاقه خود را به این سریال محبوب نشان داده است. عنوان مناسب و درخورِ "زمستان می‌آید"، تداعی‌کننده تصاویر ترسناک شونبرگر در جنگل‌های تاریک و دامنه‌های اروپای مرکزی است.

شونبرگر می‌گوید "داستان جورج آر. آر. مارتین و نمایش فوق‌العاده‌ی این سریال تلویزیونی، منبعی الهام‌بخش برای انجام این کار بود". تصاویر شونبرگر از قلعه‌های سر به فلک کشیده تا جنگل‌های مه‌آلود، نمایانگر متروکه‌هایی است که به‌ ندرت کسی می‌توانسته از نبرد میان مرگ و زندگی، از میان آن‌ها جان سالم به در ببرد. درخت‌های پوشیده از برف به‌ عنوان ارتش وایت واکرها و ابرهای مه‌آلود، جملگی بیانگر ارتش فزاینده مرگ بودند. شونبرگر می‌گوید: "مرگ، فرمانروای سرزمین بود و زندگی تقریباً در همه‌جا در حال خاموشی بود."    

اما همه‌ چیز در داستان شونبرگر مفقود نبود، ناگهان نوری گرمابخش بر جنگل سرد تابید. این نور همان آتش اژدها بود. نفس سوزان موجودات باستانی در حال مواجه‌ شدن با سرمای پایان‌ناپذیر بود. "آیا مادر اژدها برای نجات آمده؟" "آیا این همان نقطه عطف جنگ است؟" نمی‌دانیم. اما این نقطه شروع خوبی برای کامل کردن داستان‌سرایی موردعلاقه شماست.

همانطور که گفتیم، عکاس و طرفدار سریال "بازی تاج‌ و تخت" کیلیان شونبرگر، اخیراً با داستان‌های تصویری، عشق و علاقه خود را به این سریال محبوب نشان داد. باهم به تماشای این تصاویر زیبا و توضیحات داستانی‌شان می‌نشینیم.    

"ترس و وحشت از دوردست‌های منطقه شمالی می‌آمد. منظره‌ای که از یخ و برف پوشیده شده بود اما گویی چیزی در بیرون وجود داشت، چیزی شبیه به مرگ. چیزی که فقط تعداد کمی آن را لمس کرده بودند و حتی تعداد کمی پس از مواجه با آن زنده مانده بودند، وایت واکرها." 

" در شمال، ناقوس جنگ به صدا درآمده بود. وایت واکرها به دژ سرزمین شمالی حمله کردند. واکرهای بر زمین افتاده توسط رهبر وایت واکرها (نایت کینگ) به‌عنوان ارتش مردگانِ زنده به کار گرفته شدند."

عنوان مناسب و درخورِ "زمستان می‌آید"، تداعی‌کننده تصاویر دهشتناک شونبرگر در جنگل‌های 
تاریک و دامنه‌های اروپای مرکزی است.

" مدت مدیدی بود که افراد ساکن در جنوب، دیگر از سوی ساکنین شمالی تهدید نمی‌شدند. اما همچنان این تصور وجود داشت که نیرویی ماوراءالطبیعه ساکنان جنوب را قرن‌ها حفاظت می‌کرد. این نیرو همان دژ بود. اما بایستی گفت که این دژ مستحکم مانعی بر سر راه نایت کینگ و ارتش او نبود. مدافعان شجاع نایت‌واچ در برابر نیروی مستحکم و قوی اژدهای نامیرا که برگرفته از نیروی ارتباط با مردگان بود، بی‌اختیار و بی‌قدرت بودند."

"پایگاه‌های مرزی نایت‌واچ یکی پس از دیگری سقوط می‌کردند. اکنون سکوت مرگباری آنها را فراگرفته بود و مهاجمان شمالی بی‌وقفه به حملات خود ادامه می‌دادند. نیروهای آنها همچون طوفان بر سرزمین‌های جنوبی دژ می‌تاختند."

"تپه‌های لونلی (Lonely) و جنگل هورن‌وود (Hornwood) جزو اولین اهداف جنگی نایت کینگ بود و هیچ جای فراری برای روستاییان ساکن در آنجا وجود نداشت."

"مردم به خدای قدیم و جدید پناه بردند. مکان‌های مقدس باستانی در جنگل‌ها مجدداً بازرسی شدند اما ظاهراً این موضوع هیچ نتیجه‌ای در برنداشت."

"اشراف‌زاده‌ها در جستجوی پناهگاهی در دیواره‌های قلعه خود بودند و روستاییان به جنگل‌ها پناه می‌بردند."

"شاید هنوز تعداد کمی در جنگل‌ها ساکن باشند. قلعه‌های شاهزاده‌ها به کمین‌گاه تبدیل شده‌اند. با محاصره زنده‌گان، درب‌ها شکسته شده و زندانیان فرار کردند."   

"نبرد میان مرده‌گان و زنده‌گان نابرابر بود تا جایی که در نهایت به‌ندرت کسی زنده ماند. اگرچه هیچ جسدی در میدان نبرد وجود نداشت اما ارتش زنده‌گان افزایش یافت."

"مرده‌گان حکمفرمایان زمین شدند و تقریباً در همه‌جا، زندگی نابود شد."

"بشر برای رهایی فقط یک گزینه پیش‌ روی داشت. اینکه در جنگل‌های سرد و طاقت‌فرسا و یا پشت دیوارهای مستحکم مخفی شود. روزهای زندگی کردن به شماره افتاده بودند." 

 " در آن زمان تنها یک سؤال مطرح می‌شد و آن این بود که چه زمانی آخرین دژ بر اثر حمله‌ی وایت واکرها و ارتش زندگان شکسته خواهد شد؟ در بخش‌­هایی از سرزمین‌های شمالیِ وستروس امید کمی برای زنده ماندن وجود داشت و حتی به نظر می‌رسید که سرزمین‌های جنوبی نیز تسلیم سرنوشت شده بودند. آیا داستان تاریخ بشریت بایستی در اینجا پایان می‌یافت؟"

"اما ناگهان، نور، نور؟ نه آن نور نیست. آتش اژدهاست. نفس‌های سوزان موجودات قدیمی در برابر نیروی زندگان سرمازده قرار داشت. آیا مادر اژدها برای نجات بشر آمده است؟ آیا این نقطه عطف نبرد بود؟ نمی‌دانیم. اما این نقطه شروع خوبی برای کامل کردن داستان‌سرایی موردعلاقه شماست."

امیدواریم از این روایات و تصاویر زنده‌ی همراه با آن‌ها لذت برده باشید. آیا شما هم از طرفداران این سریال محبوب هستید؟ به نظرتان این تصاویر تداعی کننده‌ی این سریال هستند؟

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است

عکاسی که سرزمین وینترفل واقعی را روی زمین ثبت کرده است



پنجره
ارسال نظر
گردشگری به روایت تصویر
نگاه دوم
یادداشت
مناطق آزاد
داغ
پربازدیدها
آخرین اخبار