گردشبان (gardeshban.ir) : شبی که نوتردام در آتش سوخت بسیاری مردم دنیا مثل فرانسویها با حسرت تصاویر و فیلمهای این آتشسوزی مهیب را دنبال میکردند. توئیتر و اینستاگرام پر شد از تصاویر و واکنشها. و این همه، غریب نبود چون همه این کلیسای قرن سیزدهمی و امارت عظیم گوتیک را میشناختند.
شاید خاطره ما از این کلیسا به اندازه فرانسویها نبود که اتفاقات تاریخی را که این کلیسا میزبانی کرده بود در خاطر داشتند؛ اما ما هم میفهمیدیم آنچه میسوزد و خاکستر میشود بخشی از هویت روزگاران کهن اروپاست.
همان شب بنای قدیمی دیگری آتش گرفت؛ مصلای «المروانی» در بخش شرقی مسجد الاقصی. خیلیها گفتند آتش و هیاهوی نوتردام، اخبارش را خفه کرد اما هر چه جست وجو کردم جز مواردی محدود، اصلا خبری منتشر نشده بود. بعد موج سرزنشها در ایران و خطاب به ایرانیهای فعال در فضای مجازی که «همه حواستان به غرب بود و اینجا در شرق آتشی، میراثی را در خاورمیانه زیر گوشتان خاکستر کرد».
مردم ما که بماند، نمی دانم اصلا خود مردم فلسطین متوجه این آتش سوزی شدند که بخواهند واکنش نشان دهند یا نه؟ حالا دلیلش هر چه باشد، قدرت رسانه یا نظایر آن.
یک ماهی از حادثه نوتردام گذشته است که شب هنگام اینجا در کشورمان بازار بزرگ تبریز آتش گرفت؛ بزرگترین بازار سرپوشیده جهان. تازه آنجا را دیده بودم. در سفری دوروزه سه بار به بازار رفتم و شش بار در وسعت و پیچیدگی دالانهایش که گاه به کاروانسرایی میرسید، گم شدم. تا روزی که نرفته بودم هیچ از آن نشنیده بودم؛ نه از زیبایی و نه از وسعتش.
آتش خاموش شد با آسیب و تخریب تعدادی از حجرهها. عکسهایش هم منتشر شد. و باز صدای سرزنش که چرا واکنش کاربران شبکههای مجازی اینقدر محدود بود؟ نمی دانم چرا همیشه ما گناهکاریم؟ واقعا سوال اشتباهی پرسیده میشود. کنار هم گذاشتن دو حادثه آتش سوزی پاریس و تبریز نوعی قیاس مع الفارق و از اساس اشتباه است.
کاری به مسجدالاقصی به عنوان اثری میراثی نداریم که اصل سرزمینی آن رعایت نمیشود و نمیتوان از قومی که تعلقی به آن خاک و سرزمین اشغال شده ندارد انتظار واکنش معقولی را داشت. تکلیف ساکنان اصلی و رانده شده هم که مشخص است. معلوم نیست چقدر طول کشید تا بفهمند آتشی به جان مسجد الاقصی افتاده است. نوتردام که آتش گرفت، دنیا نگران بنایی شد که خوب می شناختش. این کلیسا غریبه نبود حتی برای مردم ایران. غریبه نبود چون شناسانده شده بود. همه برای شناساندن این اثر همت گمارده بودند؛ هم مردم و هم هر کس که مسئولیتی داشت و یا احساس میکرد مسئولیتی دارد. در اندک زمانی دنیا برای بازسازی بنایی بسیج شد که در سوگش مردم و همه مسئولان فرانسه اشک ریختند.
اما بازار تبریز غریب بود و هست، در خاطره جمعی ایرانیانی که نمیشناسندش. کسی معرفیاش نکرده است. فقط خیلیها میدانستند که هست اما این بودن کافی نبود. بازی رسانهای هم برای نادیده گرفتنش لازم نبود چون اصلا جایی در خاطرمان نداشت.
ما بیگناه سرزنش شدیم؛ چون عدهای یادشان رفت و میرود برای این میراث تبلیغ کنند و نشانش دهند، حتی در کشور خودشان. امروز رسانه در دست ما هم هست اما چند نفر از ما میدانستیم این بازار با مساحت یک کیلومتر مربع، بزرگترین بازار سرپوشیدهٔ جهان است که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. نمی دانستیم این بازار متشکل از بازارچهها، دالانها، تیمچهها، سراها و کاروانسراهای متعدد پیشتر به دلیل قرارگرفتن شهر تبریز بر سر چهارراه جاده ابریشم و گذر روزانه هزاران کاروان از کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی و اروپایی از آن، رونقی داشته است.
نمیدانستیم شکوه این بازار چشم گردشگران و جهانگردانی چون ابن بطوطه، مارکو پولو، ژان شاردن، اوژن فلاندن و بسیاری دیگر را خیره کرده بود.
نخستین بارمان نیست که بر سر میراث ناشناختهمان به سوگ مینشینیم. ما میراثداران تمدنی که هیچ از آن نمیدانیم شاید بی حوصله تر از آنیم که برای معرفی میراث بشری که در کشورمان قرار گرفته کاری بکنیم. البته سرزنش کردن یکدیگر را خوب میدانیم.