در دوران ناصرالدین شاه باز هم تعداد قهوهخانهها افزایش یافت و آنها که ابتدا در بازارها و محلهها و در کنار مجموعهای از واحدهای صنفی مهم مانند نانوایی، قصابی، بقالی و سبزی فروشی، حمام و... بازارچهای را با هم به وجود آورده بودند. قهوهخانه دامنه فعالیت خود را به خیابانها و محلههای شهر، مراکز تجمع پیشهها، کارگاههای صنعتی، کارخانهها، مسافرخانهها، مراکز حمل و نقل مسافر، مدخل شهرها، پیرامون دروازه ها و منزلگاههای میان شهر گسترش دادند و تعداد زیادی قهوهخانه با فاصلههای دور و نزدیک از یکدیگر ساخته شد. با ريشه گرفتن قهوهخانه در متن جامعه و ميان توده مردم و توسعه آن در شهرها قهوهخانه توانست به صورت يک واحد صنفی فعال با كاركرد اجتماعی ـ فرهنگی ويژه و مشخص خودنمايی كند.
از عوامل مهم و مؤثر در شکلگیری قهوهخانهها، مسائل سیاسی بود. تبادل اندیشهها، افکار سیاسی و اقتصادی در قهوهخانهها سبب شد این مکانها رونق بیشتری یابند.
همزمان با ریشه گرفتن قهوهخانه میان توده مردم و توسعه یافتن آن در همه شهرها، مردم از هر طبقه و گروه به خصوص اهل کار و صنعت و پیشه به آن روی میآوردند. عمدهترین کارکردهای فرهنگی و اجتماعی قهوهخانه از این قرار است:
۱. پر کردن اوقات فراغت؛
۲. قهوهخانه به مثابه محل تجمع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی؛
۳. سخنوری، شاهنامهخوانی و نقالی؛ البته شاهنامهخوانی در قهوهخانههای بزرگ به ندرت مستقیم از روی کتاب شاهنامه انجام میشد و نقالان معمولا داستانهای شاهنامه را با شاخ و برگ بسیار و بداههسازی به زبان عامیانه و به کمک حرکات نمایشی به تجسم در میآوردند؛
۴. رفع اختلافات؛
۵. محافل ادبی.
قهوهخانه در جامعه ايران، تحول و دگرگونی بزرگی در شكل گردهمايیهای مردم و شيوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمیهای آنان فراهم آورد. مردم از هر قشر و گروه هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه و در ايام و اوقات بيكاری در قهوهخانهها جمع میشدند و ساعتها به گفتگو با هم و تبادل نظر درباره كارهای اجتماعی و اقتصادی و سياسی میپرداختند.
در مجالس شبانه قهوهخانهها، به خصوص شبهای ماه رمضان كه آيينهای سخنوری و مرثيهسرايی و نقالی و شاهنامهخوانی و بازیهای قهوهخانهای در آن برگزار میشد، معمولا جمع زيادی از اهالی محل و مردم محلههای ديگر شركت میكردند و در يک محفل انس و دوستی و فضای فرهنگی و ادبی با هم ارتباط برقرار میكردند.
قهوهخانه كه تا چند دهه پيش كانون نشر و ترويج فرهنگ سنتی و دستاوردهای ادبی و هنری گذشتگان ما بود و توانسته بود تا حدی يادمانهای گذشته را در جامعه ايران و ميان عامه مردم زنده و پايدار نگه دارد كم كم كاركرد خود را از دست داد و صرفا به محلی برای نوشيدن چای و خوردن صبحانه و ناهار و رفع خستگی درآمد و در زمان حاضر با رونق فرهنگ غربی در ميان ايرانيان و با جايگزين شدن ساندويچفروشیها، كافیشاپها و...، قهوهخانهها متروک شدند و ديگر هيچ اثری از آن قهوهخانهها در زندگی اجتماعی ايرانيان مشاهده نمیشود مگر در برخی روستاها كه هنوز بافت سنتی آنها دست نخورده باقی مانده است. در سالهای اخير برخی از افراد با ذوق در تهران و بعضی شهرهای ديگر ايران اقدام به بازسازی قهوهخانههايی با حفظ بافت سنتی آن كردهاند، برای نمونه میتوان از قهوهخانه سنتی آذری نام برد كه بازسازی آن بر اساس طرحی بر پايه مدارک و اسناد تاريخی و اطلاعات شفاهی صاحبنظران و مطلعان تهيه شده است. در بازسازی و تركيببندی فضاها و نماها و آرايهها كوشش شده تا عمدتا از آجر و كاشی و سنگ و چوب و گچ و كاهگل استفاده شود تا بر اثر آميختگی اين نوع مصالح با هم در فضاها بافتی از معماری سنتی قهوهخانههای قديم در چشم بينندگان تجلی يابد.
قهوهچيان را از لحاظ نوع قهوهخانهای كه میگرداندند و چگونگی كار و وظيفهشان میتوان به چهار دسته تقسيم كرد:
كه در هر محله و كوچه و گذر يا در هر بازار و بازارچه و سرايی قهوهخانهای داشتند،
قهوهخانههايشان محل تجمع اصناف مختلف بود. در هر يک از اين قهوهخانهها كارگرانی بودند كه قهوهچیها را در گرداندن قهوهخانه و عرضه خدمات به مردم كمک میكردند، مانند كارگرهای «پای بساط»، «جارچی»، «قندگير»، «استكانشوی»، «قليان چاقكن» يا «سرچاقكن»، «آتش بيار» و «ديزیپز».
هر يک از حمامهاي عمومی معتبر شهرها نيز قهوهخانه يا آبدارخانههای داشت كه آن را يک قهوهچی يا قلياندار يا غلام قهوهچی میگرداندند و از مشيريان با چای و قليان و چپق پذيرايی میكردند.
در دوره صفوی در دربار پادشاهان كسانی به نام «قهوهچی» آبدارخانه دربار را میگرداندند. در عهد ناصرالدين شاه نوشيدن قهوه و چای، هر دو در دربار و خانههای بسياری از روحانيان، اعيان و رجال درباری معمول شد كه اينان آبدارخانهها يا قهوهخانههايی در دربار و خانههای خود بر پا كرده بودند. در اين آبدارخانهها، قهوهچيان و قليان چاقكنان ماهر با منصبهای قهوهچی، غلام قهوهچی و قلياندار و قهوهچیباشی يا آبدارباشی به كار گمارده شده بودند.
به هنگام عزاداریها و روضهخوانیهای بزرگ، به خصوص عزاداریهای سالار شهيدان، امام حسين (ع)، در دهه محرم و اربعين حسينی در ماه صفر و در مجالس عروسی و ميهمانیهای بزرگ مانند وليمه بازگشت از سفر حج يا ختنه سوران و اجتماعهای صنفی و سياسی قهوهخانههايی در طول ايام گردهمايیها برپا میشد. اين قهوهخانهها در خانهها و تكيهها و مساجد داير بود.
قهوهچی دوره گرد يا سيار يكی از مشاغل سرپايی رايج در شهرها بود. قهوهچيان دورهگرد بساطی ساده و جمع و جور داشتند. اين گروه قهوه يا چای را به كوچه و بازار میبردند و در محل تجمع كارگران و پيشهوران و كسبه بساط میافكندند و از راه فروش قهوه و چای زندگی را میگذراندند.
در نهاد قهوهخانه دو مکتب مهم از هنرهای کلامی و تجسمی، یعنی نقالی و سخنوری (هنر کلامی) و نقاشی (هنر تجسمی)، رشد و بالندگی یافت و در هر یک از این هنرها هنرمندان بزرگی تربیت شدند.
گروه نقالان، سخنوران و نقاشان همیشه همچون یک وسیله ارتباطی نیرومند در جامعه سنتی عمل میکردند و با توش و توان خود رشتههای پیوند تاریخی- فرهنگی را از راه ابلاغ معارف قومی و مذهبی به صورتهای گوناگون در میان نسلها، استوار و محفوظ نگه میداشتند. از زمان توسعه داد و ستدهای تجاری و صنعتی و فرهنگی ایران با کشورهای خارج و گسترش نظام ارتباطات سمعی و بصری در جوامع شهری و ورود رادیو و تلویزیون به قهوهخانهها این نهاد اجتماعی و فرهنگی اندک اندک خلوت و منزوی شدند تا اینکه عدهای از صاحبان ذوق و سلیقه به فکر بازسازی، احیا و مرمت این مکانهای قدیمی و سنتی افتادند تا شاید این اماکن تاریخی به کانونهای فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود. این تفکر اهدافی در بر داشت از جمله آشنایی جوانان و جهانگردانی که قصد آشنایی با فرهنگ اصیل و سنتی را دارند.
نقاشی قهوهخانهای به اثری گفته میشود که به اندازه نسبتا بزرگ بر دیوارهای قهوهخانه یا روی پارچه به صورت تابلوهای بسیار زیبا که به دیوار زده میشد، به دست نقاشان ایرانی کشیده میشد. این نوع نقاشی جزو سبکهای سنتی، آیینی و کهن نقاشی در ایران محسوب میشود. این نوع نقاشی که خاص قهوهخانههاست، از عمده وجوه فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت این مراکز محسوب میشود. نقاشی خیالیسازی از آن رو به نقاشی قهوهخانهای شهرت یافته که نقال و تزئینات دیوار قهوهخانه با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند. این نقاشیها بیشتر صحنه وقایع معروف مذهبی و حماسی را مجسم میکردند.
از بنیانگذاران شیوه نقاشی قهوهخانهای میتوان به قوللر آقاسی و محمد مدبر اشاره کرد. نمونههای قابل توجهی از آثار هنرمندان نقاشی قهوهخانهای در موزه رضا عباسی نگهداری میشود. این شیوه در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی مورد توجه هنرمندان مدرنیست ایرانی به ویژه اهالی مکتب سقاخانه قرار گرفت.
از دیگر وجوه فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت قهوهخانهها در ایران نمایشهایی است که در این محلها اجرا میشد. صحنه نمایش قهوهخانهای معمولا یک سن بزرگ یا یکی دو تخت چوبی بود که میان صحن قهوهخانه میبستند. عنوان نمایشنامهها بیشتر چیزی شبیه «حاجی مسجدی»، «عروسی هالو» و جز آن بود. موضوع نمایشهای قهوهخانهای معمولا داستانهای تاریخی، حماسی یا بزمی بود و بیشتر از داستانهای شاهنامه فردوسی یا خمسه نظامی تقلید میشد یا از نمایشها یا داستانهای کهن ایرانی همچون بیژن و منیژه، رستم و سهراب، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد یا از قصههایی شفاهی میان مردم گرفته میشد؛ داستانهایی چون «حاکم یک شبه» و «نوروز پیروز».
با نگاهی به آنچه گذشت، میتوان به روشنی دریافت قهوهخانهها، صرفا محلی برای سپریکردن اوقات فراغت یا نوشیدن قهوه و بعدها چای نبوده است. آنچه امروزه قهوهخانه را در ارتباطات سنتی ایران از دیگر مراکز ارتباطی آیینی و سنتی متمایز میسازد، نقش تأثیرگذار و بیبدیل آن در ارتباطات اجتماعی و همچنین جای پای آن در تمامی وجوه فرهنگی و سیاسی ایران بوده است. این تأثیرگذاری به خصوص در زمانهای حائز اهمیت است که مردم با نبود وسایل ارتباط جمعی امروزی ناقل اندیشهها، فرهنگها و آداب و رسوم خود بودند. پس بسیار بجاست قهوهخانه را کنار دیگر ابزار ارتباطی چند قرن گذشته ایران همچون مساجد، حمام، بازار و نظایر آن جزو لاینفک ابزار ارتباطی کهن بدانیم که تأثیرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برجسته و قابل توجهی بر جامعه گذاردهاند.
در حالی که طبق ادعای سازمان میراث فرهنگی ایران، اولین قهوهخانهها در ایران تأسیس شده و گسترش یافتند، ترکیه در اقدامی مستقل، سنت قهوهخانه را که میراثی مشترک در منطقه است، به نام خود برای ثبت در میراث جهانی یونسکو عرضه کرده است.