گردشبان (gardeshban.ir) : الیویا آلباستر به اوکراین سفر میکند تا بررسی کند که چرا مردم احساس میکنند که باید به بازدید از مکان تعدادی از بزرگترین جنایات بشریت بروند و اینکه آیا این امر میتواند به شکل اخلاقی انجام شود؟
چرخ و فلک شهر پریپیات که قرار بود فقط چند روز بعد از فاجعه سال ۱۹۶۸ افتتاح شود
نزدیک شدن به منطقه ممنوعه چرنوبیل برای من یادآور یکی دیگر از مناطق ممنوعهای بود که قبلا بازدید کرده بودم؛ منطقه غیرنظامی یا خلع سلاحشده کره یا DMZ در مرز بین کره شمالی و جنوبی. آنجا هم آسمان سفید و وسیع و جنگلهای وحشی کنترل نشده وجود داشت. هر دو حال و هوای یکسانی داشتند با جوی غیرطبیعی و غریب.
سالانه هزاران نفر از این مقصدها بازدید میکنند؛ ولی چه چیزی مرا به سمت این مناطق کشانده است؟ آیا طبیعی است که گردشگران در گردشگری سیاه، گردشگری تاریک یا گردشگری تلخ مشارکت کنند؟
آیا سفر به چرنوبیل در دستهبندی متفاوتی نسبت به سفری قرار میگیرد که در دوران مدرسه به گودالهای جنگ جهانی اول یا اردوگاههای کار اجباری رفته بودم؟ چه چیزی مرا وادار کرده است تا عکسی از یادبود زمین صفر بگیرم؟ یا در تونلهای موزه جنگ حزب الله در جنب لبنان قدم بزنم؟
روزی که به چرنوبیل سفر کردم، در اواسط ماه ژوئن، همزمان بود با روزی که سازنده مینیسریال محبوب شبکه چبیاو یعنی مینی سریل چرنوبیل، از بازدیدکنندگان و طرفداران خواست تا هنگام بازدید از چرنوبیل، به این منطقه احترام بگذارند. کریگ مازن نویسنده و خالق مجموعه چرنوبیل در توییتی گفت:
شگفتانگیز است که سریال چرنوبیل از شبکه اچ بی او الهامبخش موجی از گردشگران برای بازدید از این منطقه ممنوعه بوده است. بله. تصاویری از این بازدیدها دیدهام. اگر از چرنوبیل دیدن میکنید، به خاطر داشته باشید که یک تراژدی وحشتناک در این مکان اتفاق افتاده است. به همه کسانی که متحمل رنج شدهاند و فداکاری کردهاند، احترام بگذارید.
او در پاسخ به سیل بیامان داستانهایی که در مورد اینفلوئنسرهای اینستاگرام این روزها مطرح میشود، این توییت را منتشر کرد. اینفلوئنسرهایی که با خرابههای چرنوبیل سلفی میگیرند. اینفلوئنسری که یکی از ناراحتکنندهترین و پرسروصداترین عکسهای اینستاگرام را در چرنوبیل گرفته است، بعدا به کلی انکار کرد که در آن مکان حضور داشته است؛ با وجود اینکه عکسها را در پریپیات تگ کرده بود. پریپیات شهری است که برای کارگران نیروگاه هستهای چرنوبیل ساخته شده بود. این عکس، این اینفلوئنسر را در این شهر با پوششی نامناسب نشان میدهد. در حالی که بخشی از لباس محافظش را از تن درآورده است.
ولی حتی در غیاب اینفلوئنسرها با عکسها و لباسهای نامناسبشان، بازدید من از این مکان فارغ از صحنههای نامناسب توریستی نبود. مردان جوانی که انگار در مهمانی آخر سال تحصیلی شرکت کردهاند و تیشرتهایی با عبارت «من از چرنوبیل جان سالم به در بردم!» پوشیدهاند.
پریپیات، که با توجه به نام یک رود محلی نامگذاری شده است در سال ۱۹۷۰ پایهگذاری شد. این شهر بهعنوان بهشت شوروی طراحی شده بود، یک آرمانشهر خودکفا که محل زندگی هزاران نفر از کارگران نیروگاه و خانوادههای آنها بود.
با بازدید از این شهر حتی امروزه میتوانید ببینید که چه چیزی شهروندان جوان شوروی را به این منطقه جذب و مشتاق کرده است؛ منطقهای که در حاشیه شمالی اوکراین امروزی قرار دارد و با بلاروس هممرز است. شهری که وقتی در تاریخ ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶ دچار این فاجعه شد، هنوز در حال توسعه و گسترش بود. وقتی انفجاری در جریان یک آزمایش شبانه در راکتور شماره ۴ اتفاق افتاد، راکتورهای دیگری هم در حال ساخت بودند. این انفجار منجر به ایجاد استخر گدازههای هستهای شد که حتی امروز نیز جریان دارد و یک ابر اتمی وسیع روی شهر ایجاد کرد که در سراسر اروپا حتی تا بریتانیا کشیده شد.
نقص طراحی و نقض پروتکل باعث بروز فاجعه شد؛ فاجعهای که هنوز هم باید تبعات آن محدود شود. در سال ۲۰۱۶ بزرگترین سازه فلزی متحرک جهان بر فراز سارکوفاگوس، سازه محافظ اولیه چرنوبیل، قرار گرفت.
سیویک نفر از اولین افرادی که به محل حادثه اعزام شدند، همان شب و در چند ماه آتی جان خود را از دست دادند. آنها با آسیبها و جراحات بسیار شدید و دردناک از دنیا رفتند. هزاران نفر دیگر در نتیجه باران رادیواکتیو گسترده بعد از حادثه جان خود را از دست دادند که به گفتهی بعضی از متخصصان، به اندازه ۴۰۰ هیروشیما آسیبزا بود.
مقامات مسئول شوروی همان طور که قابل پیشبینی بود در مورد پیامدهای چنین حادثه هستهای بی سابقهای سکوت کرده بودند. بر اساس تخمینهای سازمان ملل، تعداد کشتهشدگان ۴ هزار نفر و بر اساس تخمینهای گرینپیس (Greenpeace) تعداد تلفات این حادثه ۱۰۰ هزار نفر بوده است.
برخی افراد با چنین سفرهایی مشکل دارند. آنها این سفرها را فقط از جنبه تجاری میبینند. ولی اینجا یک مکان خاص و منحصربهفرد است. جای ترسناک یا قبرستان نیست. جایی است که طبیعت در آن پیروز شده است.
از سال ۲۰۱۱ گردشگران اجازه پیدا کردند تا وارد منطقه ممنوعه چرنوبیل شوند. قبل از آن تاریخ، افرادی به شکل غیرقانونی مسیر خود را به این سمت ادامه داده بودند تا از این مکان سوررئال، مستندی تهیه کنند.
حتی قبل از مینیسریال جدید اچبیاو که بر اساس ردهبندیهای سایت IMDB محبوبترین برنامه تلویزیونی تاریخ است، گردشگری در این منطقه در حال افزایش بود.
در سال ۲۰۱۳، حدود ۸ هزار گردشگر از منطقه ممنوعه چرنوبیل بازدید کردند. این آمار تا سال ۲۰۱۸ به ۶۵ هزار نفر رسید. امسال تعداد گردشگران چرنوبیل به صد هزار گردشگر رسیده است. چالنکو یکی از اپراتورهای تور در چرنوبیل است و میگوید:
به شوخی میگوییم کاش اچبیاو فصل دومی از این سریال نسازد.
در بین بسیاری از اوکراینیها، کل ایدهی سفر کوتاه توریستی به این منطقه، عمیقا مشکلساز است.
چالنکو میگوید:
برخی از افراد با این سفرها مشکل دارند. آنها این سفرهای توریستی را فقط از جنبه تجاری میبینند. ولی اینجا یک مان خاص است. یک قبرستان یا یک جای ترسناک نیست. جایی است که در آن طبیعت پیروز شده است.
شهر پریپیات مانند شاهدی است که سالهای آخر عمر یک امپراتوری بزرگ را مشاهده کرده است
من با نظر او در مورد اینکه پریپیات کاملا مکانی بدون ترس و اضطراب است، موافق نیستم. ولی در عین حال این شهر را بسیار زیبا و شگفتانگیز دیدم. این مکان چون شاهدی است که سالهای آخر عمر یک امپراتوری بزرگ را مشاهده کرده است. معماری و شیوه طراحی شهر پریپیات بهخوبی نشان میدهد که این شهر میتوانسته چه شهر زیبا و پیشرفتهای باشد.
در مسیر قدمزنی خود در این شهر، زیر آفتاب ۳۴ درجه، از بندری که در آن کافهای به سبک آرت دکو قرار دارد و پنجرههای رنگی که حالا شکسته است به سمت مرکز فرهنگی شهر میروم؛ جایی که سازه مدرن و زیبایی دارد. از استادیوم فوتبال دیدن کردیم که تراس و مسیرهای دومیدانی داشت.
غیرممکن است که امید و اشتیاقی که این شهر برای ۵۰ هزار ساکن خود داشته، تصور نکنیم. ساکنانی که روز بعد از انفجار مجبور شدند خانههای خود را ترک کنند، شهر را تخلیه کنند و هرگز به آنجا برنگردند.
چرخ و فلک زردرنگ شهر، یکی از سوژههایی است که غالبا مورد توجه عکاسان قرار میگیرد. چرخوفلکی که بچههای این شهر هرگز سوار آن نشدند؛ ولی مشتاقانه منتظر بودند تا در تاریخی حدودا چند روز بعد از حادثه، افتتاح شود.
گشت و گذار در خیابانهای این شهر، بهنوعی تجسم یک آیندهی پادآرمانی است. شهری که اکنون گیاهان در گوشه و کنار آن رشد کردهاند و ریشه و شاخه درختان از بام خانهها بیرون زده است. این شهر شاید تجسم دنیای بعد از ما است؛ جایی که دنیای طبیعی بار دیگر رونق گرفته است.
با وجود اصرار دوستانم، هنوز مینیسریال چرنویبل را ندیدهام. وقتی تصمیم گرفتم به اینجا بیایم، بعضی از دوستانم درک نمیکردند که چرا قصد انجام چنین سفری دارم. علاوه بر اینکه در مورد سلامتی من نگران بودند.
از نظر جان لنون، استاد گردشگری ـ که عبارت گردشگری سیاه را وقتی اولین بار در سال ۱۹۹۶ با این پدیده مواجه شد ابداع کرد، این سفرها نوعی تمایل طبیعی بشر است و میتواند به شیوهای مثبت انجام شود.
یادبود پاک کنندگان چرنوبیل
یادبودی برای پاککنندگان چرنوبیل؛ گروهی از سربازان شوروی که در لحظات ابتدایی بعد از انفجار و بارش اتمی، درگیر این حادثه بودند. طبق آمار رسمی ۳۱ نفر ظرف مدت یک ماه بعد از حادثه جان خود را از دست دادند؛ ولی این آمار بسیار بیشتر از این مقدار بوده است.
لنون در این مورد ادامه میدهد:
من داور اخلاق نیستم. نمیتوانم بگویم که چیزی قابل قبول یا غیرقابل قبول است.
لنون یکی از نویسندگان کتاب (گردشگری تاریک: جاذبهی مرگ و فاجعه) است.
ولی مکانهایی که به گردشگری تاریک اختصاص دارند، بهترین مکان برای یادگیری، مستندسازی و کشف شواهدی از رویدادهایی است که اتفاق افتاده است. بدون وجود چنین مکانهایی، در این زمانهی پر از اخبار جعلی، رویدادها و حوادث تاریخی در معرض خطر از دست رفتن قرار میگیرند.
تا زمانی که مراقبت و حفظ این اماکن که معمولا به دست مقامات مرکزی انجام میشود، ادامه پیدا کند، بقای بیشتر این مکانها برای حفظ تاریخ بسیار اهمیت پیدا میکند.
مثالی از این مورد را میتوانید در جایی مثل کامبوج مشاهده کنید. از آنچه که در آنجا رخ داده فقط یکی دو مکان باقی مانده است. مزارع مرگ کامبوج و آنچه که از آن باقی مانده و معمولا بیشتر مردم از آنها دیدن میکنند، فقط یکی دو نمونه از ۳۴۵ مزرعه مرگی است که وجود داشته است. سایر مزارع از بین رفتهاند، ساخته شدهاند یا جنگل، آنها را احاطه کرده است.
این مکانها زمانی بیشتر اهمیت پیدا میکنند که دولتها، سیاستهای جانبدارانه دارند. شاید بد نباشد که دولت فعلی به این مزارع مرگ و دورهای از تاریخ کامبوج که شاهد این ماجرا بوده، نگاه کند. در نتیجه، از دید مستندسازی و یادگیری و درس عبرت، این مکانها بسیار اهمیت دارند.
به عقیده لنون، جذب شدن مردم به چنین مکانهایی که با مرگ و ویرانی و فاجعه گره خورده است، نوعی غریزه طبیعی برای انسان است.
او ادامه میدهد:
نوعی جاذبه انسانی در این نوع از گردشگری وجود دارد. آن را میتوانید در رسانه، برنامههای تلویزیونی و فیلمها هم ببینید؛ محبوبت داستانهای جنایی و چیزهای ترسناک. چیز جدیدی در گردشگری تاریک وجود ندارد و یک مفهوم تازه نیست.
در واقع این نوع از سفر به اندازهای رایج و معمولی است که یک زمینه کامل به تحقیق در مورد آن اختصاص یافته است.
دکتر فیلیپ استون مدیر انستیتوی تحقیقات گردشگری تاریک در دانشگاه لنکستر است که در سال ۲۰۱۲ راهاندازی شد. او معتقد است که گردشگری سیاه میتواند از روایت تاریخ و یادآوری آن به شکل دستکاری شده، جلوگیری کند.
وی گفت:
هدف از گردشگری تاریک فقط گشتوگذار گردشگرانی نیست که از مکانهایی پر از درد و شرم بازدید میکنند. بلکه از این گردشگران، شاهدانی از ظلم، فاجعه و تراژدی روزهای گذشته، میسازد.
در حالی که استون از پدیده گردشگری سیاه دفاع میکند و آن را به رسمیت میشناسد، این ایده را رد میکند که هر کسی که در چنین فعالیتهایی شرکت کند& گردشگر سیاه نامیده شود.
در حالی که عبارت گردشگری سیاه در طی بیست سال گذشته مورد توجه قرار گرفته است؛ ولی عبارت گردشگر سیاه به گردشگران علاقهمند به این نوع از توریسم، اطلاق نمیشود.
حفظ احترام بازدیدکنندگان از چنین اماکنی بسیار مهم است به اندازه حفظ احترام خود آن مکان.
استون میگوید:
ایجاد کردن مقصدهای گردشگری سیاه به معنای تاکید بر حقایق و اصالت است. تجربه کردن چنین سفرهایی نیازمند احترام به فضایی است که این اماکن در آنها قرار دارند.
برای ریچارد مورتن که در حال اخذ مدرک دکترا در زمینه گردشگری سیاه در مناطق مربوط به شوروی سابق است، گردشگری سیاه بیش از هر نوع گردشگری دیگر، پتانسیل فوقالعادهای برای آموختن داد.
افرادی که از چنین مکانهایی بازدید میکنند انتخاب کردهاند که تعطیلات خود را در حال استراحت در ساحل نگذرانند. آنها خود را در موقعیتهایی تلخ و دشوار و در عین حال در میان شواهد زنده روایتهای تاریخی قرار میدهند.
البته او تاکید میکند که فاکتور انگیزهبخش پشت چنین بازدیدهایی، از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
او ادامه میدهد:
«گردشگری سیاه یک مفهوم گسترده است و دلایل فراوان زیادی وجود دارد که باعث میشود مردم از چنین مکانهایی بازدید کنند. مثلا آمریکاییهایی که از چرنوبیل بازدید میکنند، نسبت به اوکراینیهایی که به چرنوبیل سفر میکنند، جنبههای مختلفی از این سفر را در نظر میگیرند و اهداف مختلفی دارند. و برعکس، آمریکاییها و اوکراینیها هر دو چشماندازهای متفاوتی از یادبود یازده سپتامبر در نیویورک دارند.»
همان طور که چالنکو خاطرنشان میکند، در حالی که اوکراینیهای جوان روزبهروز بیشتر از قبل مشتاق بازدید از پریپیات میشوند، برای نسلی که سال ۱۹۸۶ را به خاطر دارند، چنین میل و اشتیاقی وجود ندارد.
«اوکراینیهای مسنتر که حادثه چرنوبیل را به خاطر میآورند تمایل کمتری برای بازدید از این مکان دارند؛ ولی نسل جوانتر، اینجا را بهعنوان یک مقصد منحصربهفرد میشناسند.»
در مکانهایی که اعمال خشونت سیاسی وجود دارد، این احتمال و پتانسیل هم وجود دارد که برای کسانی که از چنین قساوتهایی دفاع میکنند، این مقصدهای گردشگری سیاه به زیارتگاهی مقدس تبدیل شود.
موقع قدم زدن در اردوگاههای کار اجباری در خارج از شهر برلین، در زمانی که دانشآموز دبیرستانی بودم، افرادی را مشاهده کردم که بدون تردید مانند نئونازیها در این مکان قدم میزنند. جایی که حال و هوا و فضای خاصی داشت و به محض ورود، میتوانستید تغییر حالوهوا را حس کنید. آیا این استدلالی است که بر اساس آن چنین مکانهایی تعطیل شوند؟
علاوه بر آنچه که مورتن به آن اشاره میکند، فقط یک دلیل دیگر برای وجود چنین مکانهایی بهعنوان جاذبه گردشگری وجود دارد.
او میگوید:
ایدئولوژیهایی نظیر نئو نازیسم اغلب نتیجه تحصیلات ضعیف تاریخی یا فقدان حس دلسوزی نیست.
اگر ما به خاطر ترس از جذب افراد اشتباه، چنین مکانهایی که نماد ظلموستم هستند، تعطیل کنیم، گفتگوهای مهم درباره تاریخچه آنها را نیز به فراموش سپردهایم. جهل باعث ایجاد ایدههای نادرست میشود.
دایلان هریس، راهنمای تور شرکت توریستی لوپین تراول است. این شرکت، تورهایی به مکانهای ماجراجویانه برگزار میکند. دایلان هریس میگوید بسیار مهم است که مشتریانش از تجربیات سفر خود، چیزهای زیادی یاد بگیرند.
او ادامه میدهد:
این سفرها فقط برای بازدید از این اماکن نیست بلکه هدف اصلی آن، یادگیری و آموزش است.
دایلان هریس عبارت گردشگری سیاه را در مجموع رد میکند و میگوید:
من فکر میکنم این عبارت نوعی حس وحشت ایجاد میکند. واقعیت این است که مردم هر کدام دلایل متعددی برای بازدید از این قبیل جاذبهها و مکانها دارند.
هریس میگوید که قبل از هر سفری اطمینان حاصل میکند که مسافران کاملا در مورد سفر خود آگاهی پیدا کنند. برای اینکه مطمئن شوند که در رفتار خود، احترام مکانهای مختلف را حفظ میکنند.
مرکز فرهنگی شهر پریپیات
مرکز فرهنگی مدرن شهر پریپیات؛ شهری که زمانی محل زندگی ۵۰ هزار نفر بود
قبل از سفر ما به چرنوبیل، ایمیل تاییدیه برای ما فرستاده شده بود که تاکید میکرد در روز بازدید، کاملا هوشیار باشیم. چیزی که چالنکو بعدا در اتوبوس کیف به چرنوبیل با پرسیدن این سوال دوباره متذکر شد: «آیا الکل یا مواد مصرف کردهاید یا همراه دارید؟ ما باید در این مورد بسیار حساس باشیم، این بدترین فاجعه هستهای در طول تاریخ بوده است.»
او همچنین به ما هشدار داد:
اگر یک تکه جالب از یک روزنامه دوران شوروی پیدا کردید یا بخشی از راکتور شماره ۴ جلوی پایتان بود، آنها را برای خودتان برندارید!
هریس سفرهایی به این منطقه ممنوعه و جاهای دیگری مثل کره شمالی و سایر مقصدهایی که بهطور گستردهای درگیر مناقشه و کشمکش هستند از کردستان تا چچن، برگزار میکند. او در سالهای اخیر متوجه تغییراتی در چرنوبیل شده است.
او میگوید:
قبلا مردمی که قصد داشتند از چرنوبیل دیدن کنند، بهخوبی در مورد این رویداد آموزش دیده بودند و تمایل بسیار زیادی برای یادگیری بیشتر در مورد آن داشتند. ولی در سالهای اخیر، ما شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که از دانستن اصل ماجرا و حادثه روی داده در این مکان صرفنظر میکنند و به افرادی که در طی این حادثه زندگی آنها تحت تاثیر قرار گرفته است، بیاحترامی میکنند.
هریس میگوید حتی برخی شرکتهای توریستی اینجا مهمانی میگیرند. این نوع از مشتریان اخیرا بسیار زیاد شده است؛ بهخصوص بعد از تمام شدن مینیسریال شبکه اچبیاو.
او معتقد است که اکنون بسیار مهم است که مقامات اوکراینی فکری به حال این رفتارها بکنند. شاید بهتر است که آنها محدودیتهایی برای نوع آژانسهای گردشگری که تورهایی برای بازدید از این منطقه دارند، قائل شوند.
جان لنون استاد گردشگری میگوید آپلود کردن تصویری از چرنوبیل در کنار تصاویری از حیوانات خانگی، یا عکس عروسی یا گردش ساحلی، به نوعی به ابتذال کشیدن و بیاهمیت جلوه دادن زندگی افرادی است که در این حادثه به شیوههای مختلف آسیب دیدهاند.
در کنار سریالهایی مثل سریال چرنوبیل که از شبکه اچ بیاو پخش شد و عامل دیگری مثل پروازهای ارزان، فناوری هم از دیگر فاکتورهایی است که ارتباط ما را با گردشگری سیاه تغییر داده است. این روزها اکثر افراد حس میکنند که باید دیگران را در جریان تک تک جزییات و مسیر سفر خود آن هم در زمان واقعی قرار دهند. این تمایل مسافران امروزی، مرزهای گردشگری را جابهجا کرده است.
با در اختیار داشتن تلفنهای هوشمند در سطح جهانی، تولید و انتقال عکسهایی از مقصدهای گردشگری سیاه در سالهای اخیر به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرده است.
لنون معتقد است که همین عامل میتواند تغذیهکننده نیاز به چنین نوع از گردشگری باشد. در فضا و فرهنگ رایج شبکههای اجتماعی که به نظر میرسد همه برای خودشان اینفلوئنسر شدهاند، گردشگران به سمت مقصدهای خاصتر کشیده میشوند.
لنون میگوید:
در آپلود کردن تصاویری از چرنوبیل در کنار تصاویری از حیوانات خانوادگی، یا عکس عروسی یا گردش ساحلی، کمی بی احترامی به زندگی افرادی است که در این حادثه به شیوههای مختلف آسیب دیدهاند، احساس میشود.
در ماه مارس، قبل از اینکه سازندگان چرنوبیل مجبور شوند تا از مردم بخواهند که رفتار محترمانهتری موقع عکاسی از اماکن به جامانده از فاجعههای طول تاریخ داشته باشند، متصدیان اردوگاه آشویتس نیز مجبور شدند رفتار نامناسب دیگری را تذکر دهند. آنها به بازدیدکنندگان یادآوری کردند که برای تمرین تعادل، از ریلهای راه آهن یک اردوگاه مرگ استفاده نکنند.
در یک توییت که شامل تصویری از ۴ نفر بود که روی ریل ایستاده بودند آنها اعلام کردند:
برای تمرین تعادل و راه رفتن جای بهتری هم وجود دارد. بهتر از جایی که سمبل تبعید صدها هزار نفر است که به مرگشان منجر شده است.
در توییت دیگری آنها بخشی از قوانین بازدید از این مکان را ذکر کردند: « بازدید کنندگان از محوطه موزه باید با آرامش و وقار و احترام رفتار کنند.»
ولی گردشگری همیشه الهامبخش مشتریان تورها برای ثبت تصاویر تجربههای خود، بوده است. استون توضیح میدهد: «عکس گرفتن از چیزهای ناآشنا و غافلگیرکننده، از دیرباز از ویژگیهای بارز گردشگری بوده است. با وجود این، تمرکز عکاسی توریستی این روزها به سمت ثبت روابط اجتماعی تغییر جهت داده است و تصاویر در کمترین زمان ممکن از طریق شبکههای اجتماعی قابل دسترس است.»
در نتیجه از نظر استون، این کار یعنی عکاسی از مقصدهای گردشگری تاریک صرفا بهخاطر مستند کردن این حقیقت است که فردی از این مکان بازدید کرده است و نشان دادن خود مکان، چندان اهمیتی ندارد.
همان طور که لنون میگوید در یادبود یازده سپتامبر در نیویورک، مکانی آرام به نام منطقه صفر وجود دارد که آب از آن جاری است و نام قربانیان حادثه اطراف حاشیه آن حک شده است. «اینجا گردشگرانی را میبینید که سلفی میگیرند و تلاش میکنند تا بفهمند که در عکسها باید لبخند بزنند یا نه.»
ولی متخصصان اعتقاد دارند که سلفیها ذاتا چیز بدی نیستند.
گردشگران صف میبندند تا یادگاریهایی از شرکت تور چرنوبیل بخرند؛ درست در اولین نقطه بازرسی در ورودی منطقه ممنوعه چرنوبیل
استون میگوید: «فوریت دنیای دیجیتال به این معنا است که سلفیها فقط این پیام را منتقل نمیکنند که «من اینجا بودم» بلکه حاوی این پیام هستند که «من همین الان اینجا هستم.» یعنی این تجربه را در زمان حال کسب میکنم و این سندی است که آن را ثابت میکند.»
همان طور که مورتن میگوید: «من احساس میکنم کوتهبینانه است که سلفیها را کاملا از روی خودشیفتگی بدانیم یا سلفی گرفتن در مناطق بروز فاجعه را منع کرده و غیر اخلاقی بدانیم.»
«در عصر دیجیتال، نحوه برقرار ارتباط ما با دیگران و شیوه به خاطر آوردن خاطراتمان در حال تغییر است و در اینکه گردشگران میخواهند این واقعیت را قبت کنند که در جایی غیرمعمولی حضور داشتند، هیچ مشکلی وجود ندارد. فرقی نمیکند که داستان پشت این مکان، چقدر ترسناک و فاجعه آمیز باشد.»
لنون همواره تعجب میکند که میتوان از چیزی که اندوه و زشتی را نشان میدهد، عکسهایی که از نظر زیبایی شناسی، قابل قبول باشند ثبت کرد. به گفته لنون: «مردم همیشه میخواهند چیزی جالب و متفاوت از بقیه به دیگران نشان دهند و این تمایل، به اندازه کافی طبیعی هست؛ ولی من امیدوارم که آنها جنبه دیگری از آن را که ماهیت یادگیری دارد، نشان دهند.»
مورتن معتقد است که موقع عکاسی از مقصدهای گردشگری سیاه، همیشه طیفی از مقبولیت وجود دارد. «ما روزنامه نگاران جنگ را به خاطر گرفتن عکسهای خوب از صحنههای ظلم، مورد انتقاد قرار نمیدهیم. من معتقدم که زمینه و هدف، تفاوت بزرگی در عکسها ایجاد میکند. گرفتن عکسهای جذاب و چشمنواز از چیزهای وحشتناک، احساسی مشابه آنچه که افراد آسیب دیده تجربه کردهاند، ایجاد میکند.»
ولی چه اتفاقی میافتد اگر گردشگران این سبک از توریسم بخواهند چیزی بیشتر از عکس از مقصد سفر خود به خانه ببرند؟
به گفته استون همیشه یک مرز باریک و تار بین مصرف اخلاقی و تجاریسازی وجود دارد. این مسئولیت گردشگران سیاه است که این مرز باریک را بشناسند.
چالنکو هیچ مشکلی با کارت پستالها و حتی تیشرتهایی که بیرون از منطقه ممنوعه چرنوبیل فروخته میشود ندارد؛ ولی به نظر میرسد چیزهایی دیگری هم برای فروش عرضه میشود که چندان مناسب این فضا نیست.
مورتن هم معتقد است که تجاری سازی چنین مکانهایی مشکلی ندارد تا زمانی که منافعی برای افراد تحت تاثیر، به دنبال داشته باشد.
او میگوید:
به نظر من این تجاریسازیها قابل تحمل است تا جایی که افراد درگیر در این رویداد، بتوانند از مزایای حاصل از گردشگری بهرهمند شوند.
به نظر من بهتر است که نگهبانان اخلاقی غرب، بر شیوه عملکرد سایر فرهنگها در مورد میراث خود، نظارت کنند. در مورد سوغاتیهایی که در چرنوبیل وجود دارد، زمانی که این محصولات باعث توهین و بیاحترامی به اوکراینیها باشد، من فکر میکنم که فروش آنها عبور کردن از مرزهای احترام و قانون است.
از نظر لنون، چنین سوغاتیهایی، حقیقتی را در مورد وضعیت جامعه امروزی روشن میکند.
مفهوم کلی سوغاتی و آنچه که در فروشگاهها عرضه میشود جالب است. این عمق فرهنگ عامه است که در آنجا به نمایش گذاشته میشود. چرنوبیل خالی و بی روح است؛ اما اگر دانش و حصول آگاهی، نتیجه این سفر و خرید سوغات باشد، از این هدف دفاع میکنم.
و من در حالی که علاقهای به خرید لباسهای محافظ نداشتم، احساس کردم که نیاز است چند عکس برای اینستاگرام از این مکان بگیرم. همچنین تصاویری از یک ساحل در جزیرهی تروخانیف گرفتم. میتوانم بفهمم که چرا برخی عکسها غیرمحترمانه به نظر میرسند ولی من غیر از عکاسی، در سفر به اوکراین علاوه بر لذت بردن از ساحل و غذا، چیزهای زیادی در مورد تاریخ این کشور یاد گرفتم.