گردشبان (gardeshban.ir) : رضا دبیرینژاد یکی از کارشناسان موزه داری در یادداشتی به بررسی نقش موزهها در عصر شیوع ویروس کرونا، تغییر روند ماهیت موزهها و دستیابی آنها به فضای مجازی پرداخته است.
در این یادداشت آمده:
کرونا حداقل برای مدتی مکانهای تجمع را تعطیل کرد و اینگونه ویژگی حضورمندی موزهها کاسته شد و موزهها با پرسش بودن یا نبودن روبرو شدند. موزههایی که تا این زمان تلاش میکردند؛ مردمان را به مکان خود بکشانند و آنگاه آنان را مسحور آثار خود کنند و در واقع مالکیت خود از آثار تاریخی و فرهنگی یا علمی را بر آنها ببارند.
موزهها با بستن درهایشان بخشی از قدرت و کارکردشان یا به عبارتی کارکردی که همواره برجستهتر بود را از دست دادند، آنها به خاموشخانهای تبدیل شدند که دیگر محل تماشا نبودند. در پاسخ به این بحران پیش آمده آنها تلاش کردند؛ درگاههای جدید بگشایند تا بی تماشا نمانند و تماشایی دیگر به وجود آورند. در واقع موزهها درگیر چگونگی به تماشا درآوردن شدند چون تماشا ابزاری بود که دیگر آن ابزار قابل اجرا نبود از همین رو ابزارهای جدیدی برای تماشا پیدا کردند بنابراین استفاده از فضای مجازی برای آنها جبران آن ابزار پیشین یا امکان تماشای حضوری بود.
موزهها با پناه بردن به عرصه مجازی گمان کردند میتوانند در این روزگار بحرانزده خاموش نمانند و کارکرد و جاذبه ارتباطی خود را از دست ندهند. این همان کاری بود که بسیاری از مراکز فرهنگی دیگر به آن پناه بردند تا محصولات یا رویدادهای فرهنگی خود را از توقف بازدارند. اما آیا تنها تغییر ابزار برای موزهها راهگشا هست؟ آیا موزهها با همین شکل عرضه تازه، ارتباط خود را حفظ میکنند و در واقع پیوند خود را با جامعه حفظ میکنند و میتوانیم بگوییم آنها به نقش اجتماعی خود عمل کرده اند؟
این خرسندی و هیجان موزهها از دستیابی به فضای مجازی سبب شده آنها در چگونه گفتن و نشان دادن غرقه شوند و هر آنچه داشتند را در این فضا و قالب نو سرازیر کنند. آثار مختلفشان را با معرفی توصیفی اعم از تاریخی و هنری یا علمی به نمایش گذاشتند یا آنچه تدارک دیده بودند و ساخته بودند مانند فضاها و ابزاری که برای خدمات دهی در موزهها دارند را معرفی کردند تا مخاطبین را برای روزگار پساکرونا به موزهها دعوت و مشتریسازی کنند.
آنها از تاریخ رفته و قصههایی صحبت کردند که اسناد و آثارشان را داشتند و شاید تاکنون کمتر فرصت اینگونه گفتن را یافته بودند اما سوال اینجا بود که آیا صرف گفتن و تکرار همه گفتنهای پیشین در این روزگار و در قالب نو کافیست و آیا اصلاً الان گفتن آنها مفید به فایده است؟
شاید باید بگوییم موزهها چه گفتن را مساله خود نمیدانند برای همین به تغییر شکل گفتن پناه برده اند. در حالی که وقتی دغدغههای جامعه تغییر میکند نیازها و پرسشهای آن نیاز تغییر مییابد و اگر نهادهایی مانند موزهها خود را اجتماعی میدانند باید که پاسخهایی متناسب با شرایط جامعه بدهند. اینجاست که موزهها باید بپرسند که اکنون از داشتههای ما چه چیزی برای امروز جامعه به کار میآید؟
اینجاست که باید تنها به شکل گفتن یا چگونه گفتن بسنده نکنند اگرچه چگونه گفتن بسیار مهم است و بر اثربخشی و ارتباط اثر دارد اما باید به چه گفتن و نسبت موضوع گفتنها و نمایش دادنهای خود با زمانه نیز بیاندیشند.
اینگونه است که برای انتخاب محتوایتان باید بپرسیم نیاز امروز جامعه چیست و ما چگونه میتوانیم میان نیاز زمانه و داشتههای موزه ایمان ارتباط برقرار کنیم. اگرچه سرگرمی همواره برای آدمی کارکرد دارد اما نمیتوان موزهها را همیشه در حد سرگرمی متوقف کرد و همین را پاسخ به نیاز جامعه دانست.
در چنین شرایطی جامعه کرونازده امروز نیازمند امید، آرامش، نوعدوستی و آگاهی از تجربههای تاریخی مشابه برای گذر از این بحران است اینها میتواند بخشی از آن چیزی باشد که موزهها در نسبت میان محتوای خود با زمانه به دست میآورند.
موزهها باید جریان سازی فرهنگی اجتماعی خود را در چنین وضعیتی با شناخت نیاز جامعه به چنین مفاهیمی سوق دهند وگرنه تنها تولید بدون چشم انداز و شناخت زمانه میتواند همان انداختن تیر بدون دیدن نشانه باشد. اگرچه همین تولید محتواهای مجازی در ساحت معرفی موزهها نیز کاری بزرگ و ارزشمند است که اگر به کار امروز بیاید برای فردای گشایش موزهها خوبست. امروز فرصتیست که موزهها همچنانکه از محدودیت منع قالب ارتباطی راهی یافته اند برای کارکرد اجتماعی خود نیز راهی بیابند تا با جامعه دردمند و نیازمند همراه شوند، تنها در حفاظت برای آینده نمانند بلکه زنده بودن خود را در ساحت درک زمانه به نمایش بگذارند.