گردشبان (gardeshban.ir) :
بسیاری از شهرهای ایران تا پیش از شهرنشینی مدرن و سیستم آب و فاضلاب شهری با نام شهرهای قنات مشهور بوده اند. شهرهایی نظیر تهران، شیراز، یزد، کرمان و ... اما پیشینه چنین شهرهایی را باید در پارس و اولین تختگاه ساسانی آن اردشیرخوره (گور/ جور/ فیروزآباد) یافت. اگر به باغهای تاریخی ایران چون باغ فین کاشان، باغ شاهزاده کرمان و باغ و عمارتهای تاریخی شیراز و نظایر آن سر زده باشید؛ آب نماها و نظام گردش آب این باغها را دیده و لذت بردهاید. ریشه تمامی این ها چون مراکز شهرنشینی ایران را که حیاتشان در گرو فناوری قنات بوده است. در اردشیرخوره (گور/ جور/ فیروزآباد) باید جستجو کرد.
اما در چهار گوشه این سرزمین در حفاظ میراث تاریخی و فرهنگی، اندک آثاری از حیات وحش حفظ شده است و به بقای زندگی ادامه میدهد. گویی در کنار پارکهای ملی و جهانی، آثار تاریخی و فرهنگی برای ادامه بازماندگان حیات وحش امیدوارانه تلاش میکنند.
یکی از این مکانها، محوطهها و میراث تاریخی، ملی و جهانی فیروزآباد فارس است. کافی است سحرگاهی پا به پلههای قلعه دختر بگذاری. در کنار انبوه پرندگان که سحرگاه را به نیایش مشغولند. کبک و تیهوهای کوه پادنا در لابلای بادامهای کوهی و بنه، به دور از کچههای شکارچیان و آتش نابخردان میخوانند. در زمستان همان بادام و بنی که شکوفه مه بهمن آورد. بیتی آهنگین را یاد آور است که :
"قلعه دختر عروس شهر من دارد از بادام وحشی پیرهن"
خورشید که برمی آید. شبپرههای آسمان به سقف راهروهای تاریک قلعه دختر پناه میآورند گویی که در گذشتههای دور نیز چنین آذینهایی داشته است. از تنگاب و صدای شرشر آبش در بلندا گنبد با شکوه قلعه دختر اثری نیست. ولی منظره پیچ آهنگ تنگاب از بلندای قلعه دختر در هر زمان دیدن دارد.
نقوش برجستهها و پل مهرنرسه و راه ساسانی در کنار آب تنگاب چیز دیگریست. به جای گردش آب با صدای ماشینها روزگارمیگذرانند. در میانه اَردبیهشت و خورداد کافی است در خروجی تنگاب نگاهت را به طرف نقش برجسته جنگ سواران بچرخانی، درختان زیبا و باستانی انار شیطان را میبینی که با شکوفههای زرد و نارنجی زیبایشان گل دادهاند. انگار یادآور پیروزیهای اردشیر در میدانگاه نبرد فیروزآبادند.
در مسیری نه چندان دورتر، کاخ اردشیر معروف به آتشکده نیز دست کمی از تنگاب و قلعه دختر ندارد. زندگی در تمامی وجود با عظمتش جاری است. برکه مدور و آبش فصل و زمان نمیشناسد، همیشه زیبا و دیدنی است. ماهیها این بازماندههای رودخانه خشک تنگاب به گردش مشغولند، بطها در بیشهاش لانه کردهاند. لک لکها، مرغابیها، پلیکانها و اردکها در مسیر کوچ خود در کنار آن دمی میآسایند. سمورهای باغی (رِشکوها) که باغهای تاریخی فیروزآباد از یاد نیاکانشان رفته است، در کنار برکه و گوشه و کنار کاخ به جست و خیز مشغولند و در زیر درختچههای سبز و مقدس مورد لانه کردهاند، حتا مورچهها نیز در میان قدمهای گردشگران با آرامش زندگی میکنند.
کافی است پا به درون بنای کاخ و گنبدخانههای آن بگذارید. صدای بق بقوهای کبوتران چاهی و اهلی دیوانهات میکند. صدایشان که در بلندای گنبد میپیچد حالی به حالی میشوی. دوست داری بنشینی و ساعتها تماشا کنی و بشنوی که چگونه زمزمههای شکرانه را به جای میآورند. دوست داری بروی بنشینی کنار برکه آستینت را بالا بزنی و زلال جاریاش را نظاره کنی. صدایی دلنواز دارد این بنا، آفتاب را بر فراز آن هر لحظه رقصی است.
کاخ خستگی ندارد اما حیف است شهرگور و پناه گونههای در حال انقراض آن را هم نبینی. کاخ را به شهر پرآوازه اردشیر راهی نیست. منار آن از دور تورا میخواند. هنوز پا برجاست. روباههای خسته از شکارچیان در گوشه و کنار آن خانه کردهاند. هنوز میتوان شاهین و عقاب و دالهایی که در گذشتۀ نه چندان دور آسمان دشت را چون شهر دایرهایاش میدان میگرفتند، بدون دغدغه و هراس دمی بر شاخسارهای درختان مشاهده کرد.
باورش سخت است. انگار حیات وحش و محیط زیست به گذشتگان ما اعتمادی دو چندان دارند که هنوز رهایشان نکردهاند. شاید سینه به سینه شنیدهاند که به گذشتگان اعتمادی است که در فرزندانشان نیست. فیروزآباد شهر پرهیاهوی گذشته تاریخی ایران زمین هر لحظهاش را کتابی است. تلاشی دو چندان باید تا آنچنان که لایق و درخور است حفظ ونگهداری شود.