گردشبان (gardeshban.ir) : سعید فلاحفر در یادداشت اختصاصی که در اختیار اسکان نيوز قرار داد، نوشت: وندالیسم دلایل متعددی دارد. از اختلالات روانی تا فشارها و ناملایمات و اجحافها و شکستهای فردی و اجتماعی. به نظر میرسد این رفتار در جوانان بیشتر به چشم میخورد. تاکید بر این نکته ضروری مینماید که؛ وندالیسم نوعی اختلال و بیماری است و مبتلایان به آن باید تحت آموزش، درمان و مشاورههای پزشکی و روانی قرار بگیرند.
یادگارینویسی بر روی آثار تاریخی و فرهنگی یکی از رایجترین مصداقهای وندالیسم است. سخیفترین و مبتذلترین راه برای اقناع میل جاودانگی و ماندگاری آدمی. تاریخ این متون و یادداشتها نشان میدهد؛ این پدیدهای نوظهور در ایران نیست. تا جایی که گاهی این یادگاریها خود به اسناد تاریخی تبدیل شدهاند. به عنوان مثال میتوان به نمونه کتیبههای دوره ساسانی و یادگاریهای دوره قاجار و اسامی بازدیدکنندگان اروپائی و... بر روی آثار تاریخی تخت جمشید اشاره کرد. در اماکن تاریخی؛ کمتر دیوار و مجسمه و ستون و کاشی و خشت و... را میتوان خالی از نشانههایی وندالیسم پیدا کرد. حتی تابلوهای نقاشی در موزهها هم مصون از این حملات نیستند. گذشته از تخریبهای ناخواسته و یا نادانسته، گاهی نوع این یادگاریها نشان میدهد که زمان زیادی برای نوشتن و حکاکی آنها صرف شده است. چندان که معلوم میکند یا مدت زیادی از آن مکان محافظت نشده و یا در نهایت تاسف خود کارکنان، نگهبانها و محافظان در آن نقش داشتهاند. از جمله بخش بزرگی از یادگاریهای مجموعههای تاریخی، توسط سربازهای وظیفه در هنگام پستهای نگهبانی حک میشوند. آیا این پرسنل و نگهبانها از وظائف خود مطلع نیستند؟! یا به نوعی اختلال و واکنشهای تدافعی و شغلی دچار شدهاند؟!
در دو دهه اخیر، حفاظتهای فیزیکی و فناوریهای جدیدی مثل دوربینهای مداربسته و... توانستهاند مانع گسترش اثرات مخرب وندالیسم در مجموعههای تاریخی باشند. اما بیشتر از حفاظت فیزیکی باید از تغییر شرایط سخن گفت.
اگر در گوشهای از خیابان مقداری زباله ریخته شده باشد، تمایل و آزادی عابران برای ریختن زباله در آن محل بیشتر است. انگار زبالههای قبلی ممنوعیت و قباحت این رفتار را از بین برده باشند. یادگاری نویسی هم چنین است. در بعضی از مجموعههای تاریخی، دیوارها و الواحی برای این کار اختصاص داده شده که البته تا حدودی در مهار این میل تخریبی موفق بوده است. اگرچه همچنان عدهای بر روند تخریبی خود اصرار دارند. متاسفانه برایند کلی و تجربه نشان داده تلاش برای آموزش و ارتقاء فرهنگ فردی در کنترل این ناهنجاری چندان موفقیت آمیز نبوده و تاثیر چشمگیری برای کاهش این دست از تخریبها نداشته است. اما در عوض پدیده نوظهوری به نام سوشال مدیا یا همان «رسانههای اجتماعی» در این موضوع نقش مثبت و غیرقابل انکاری به جا گذاشته است. فارغ از سایر مشخصهها و نکات قابل تحلیل، اینستاگرام مهمترین برنامه محبوب در این بحث خواهد بود.
گذشته از اختلالات روانی و یا برخی انگیزههای اعتراضی غیرعقلانی، بخش زیادی از انگیزه های یادگاری نویسی در اماکن تاریخی به نوعی «رفتار نمایشی» در قبال سایرین و میل به «بقاء خاطره» مربوط می شود. به نظر میرسد فضا اشتراکی رسانههای اجتماعی، با کثرت بیشتر بازدیدکنندگان و ضریب نفوذ بالاتر، توانسته است این انگیزه را به شکل جذابتری تامین کند. فیلمها و عکسهای یادگاری که به سهولت و سرعت از طریق این رسانهها منتشر میشوند، برای بخش عمدهای از بازدیدکنندگان و گردشگران توام با رضایت و خشنودی است. عکسهای سلفی هم این میل را بیشتر و عمیقتر ارضاء میکنند. بدیهی است این امر باعث شده که قسمتی از یادگارینویسیها به جای دیوار اماکن تاریخی به صفحات شخصی گردشگران منتقل شود.
از طرفی رسانههای اجتماعی باعث افزایش شجاعت و جسارت کاربران در اعمال مسئولیتهای اجتماعی شده است. امروزه شرایط به گونهای از این خصوصیت متاثر شده که شهروندان خود را موظف میدانند؛ نکات اخلاقی و الزامات شهروندی و گردشگری را با تحکم و اعتماد به نفس بیشتری به دیگران یادآوری کنند و حتی در رفع نتایج سوءرفتارهای غیرمدنی ایشان اصرار کنند. همانطور که عده زیادی به زباله ریختن افراد لاابالی در اماکن عمومی اعتراض می کنند، گردشگران زیادی هم با رفتارهای وندالیسم و یادگاری نویسی متخلفان و... مقابله میکنند. یا در مواردی حتی این تخریبگران، با کمک این قدرت رسانهای رسوا و شماتت میشوند. قضاوت بازدیدکنندگان بعدی از دیدن یک نام یا تاریخ و قلب و تیر و... بر روی یک اثر فرهنگی و تاریخی چه میتواند باشد؟! آیا نویسنده را به نیکوئی به خاطر خواهند سپرد و یا مبهوت خلاقیت و ابتکار و ذوق او خواهند شد؟! در واقع اگر فرهنگسازی فردی در این بزه عمومی به اندازه کافی کارساز نبوده، در عوض نوعی کنترل اجتماعی، به مهار این عارضه منجر شده است. البته هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله غیرقابل اغماضی وجود دارد که جز با استفاده از همه پتانسیلهای کنترلی و آموزشی میسر نمیشود. تا آن روز گفتن و نوشتن درباره این موضوع ناگزیر است، حتی اگر تکراری باشد.