ایروان شهری است که اکثر مردم به هنگام برنامهریزی برای تعطیلات، کمتر به آن اهمیت میدهند. با اینحال، پایتخت ارمنستان پر از شگفتی است. در این شهر فرهنگ باستانی ، میهماننوازی و سنت همراه با تجددگرایی مدام دستبهدست میشود. ایروان پر از تناقضهایی است که نهتنها به جذابیت آن افزودهاند، بلکه این شهر را شگفتانگیز هم کردهاند. در صدر همهی این جاذبهها نمایی از کوه آرارات قرار دارد و این تنها بخشی از جاذبههای ایروان است. بسیاری از دیدنیهای شهر ایروان از نگاه گردشگرانی که برای اولین بار به اینجا سفر میکنند، پنهان مانده است. ایروان علاوه بر جاذبههای اصلی خود، گنجینههایی پنهان دارد که سفر شما را خاطرهانگیز میکنند.
کوند (Kond) یکی از قدیمیترین محلههای ایروان است که در حال حاضر نیز ساکنانی دارد. این محله علیرغم داشتن ویژگی کاملاً ارمنی، در میدان اصلی خود میزبان انبوهی از مساجد غیرفعالی است که به دوران اشغال این شهر به دست امپراطوری ایران تعلق دارد. بزرگترین مسجد این محله، مسجد تپه باشی نام دارد که همچنان پابرجا است. این مسجد در طول حیات خود شاهد ویرانیها، تغییر امپراطوریها و آمدن نظامی کمونیستی در این کشور بوده است.
در دوران حاکمیت کمونیسم، مسجد و همچنین سازههای مذهبی مجاور آن از سوی حاکمان نظامی و بیدین شوروی سابق تعطیل شدند و عبادتکنندگان فارسیزبان آن اینجا را برای همیشه ترک کردند. بعدها مسجد در خلال جنگ جهانی اول تبدیل به یک محل اسکان پناهندگان شد. نوادگان این پناهندگان همچنان درون این ساختمان زندگی میکنند.
این بنا اگرچه ویران است اما همچنان شکوه و عظمت خود را دارد. اینجا به خاطر داشتن برخی از برترین عناصر معماری در مساجد سبک ایرانی، به خود میبالد. برخی از تصاویر و نقاشیهای دیواری همچنان پس از سالها سالم ماندهاند و پابرجا هستند. این محوطه برای هر کاوشگری جذاب است. حتماً از قبل با مقامات محلی هماهنگ کرده و سپس وارد این محوطه برای قدم زدن و عکاسی شوید. مقامات محلی معمولاً رفتاری دوستانه دارند و تمام روایات مرتبط با این مکان را به شما خواهند گفت. بهاحتمالزیاد، آنها شما را به صرف یک چای یا قهوه دعوت خواهند کرد.
کلیسای زوراوور مقدس (Zoravor) که در قرن هفدهم میلادی ساخته شده، قدیمیترین بنای پابرجا در ایروان است. اینجا کلیسایی زیباست که با سنگهای رسوبی قرمز و سیاه ساخته شده است. این سنگها در گذشته در معماری ارمنی کاربرد فراوانی داشتهاند. علاوه بر زیبایی این سنگها، میتوان حجاریهای فراوان و سنگهای صلیبی متعددی را در گوشه و کنار کلیسا پیدا کرد. این سنگهای صلیبی حجاریشده در سراسر ارمنستان یافت میشوند.
یافتن کلیسا کمی دشوار است، زیرا کلیسا در یک حیاطخلوت واقع شده و اطراف آن با خانههای مسکونی احاطه شده است. با اینحال، اینجا یک گنجینهی واقعی برای افرادی است که از آن دیدن میکنند. اگرچه درهای کلیسا حوالی ساعت ۷ شب بسته میشوند اما کلیسای کوچک سنت آنانیاس (St. Ananias) تا دیروقت باز بوده و گردشگران میتوانند از چند پله برای تماشای مقبرهی آن در زیرزمین پایین بروند. بسیاری از کلیساهای متعلق به قرون وسطی در ایروان به دست مقامات شوروی سابق تخریب شدهاند. امروزه معدود کلیساهایی از این دوران در ارمنستان به چشم میخورد که همچنان پابرجا باشد.
در پایین رود هرازدان (Hrazdan) و کمی دورتر از مرکز ایروان در روستای آرگاوَند (Argavand)، محوطهای عجیبوغریب قرار دارد. اینجا یک سازهی سنگی بزرگ بهعنوان آرامگاه امرای ترکمن است. از آنجاییکه این دهکده تنها ۷ کیلومتر تا مرکز ایروان فاصله دارد، میتوان در فصل تابستان این مسیر را همراه با دوستان با دوچرخه طی کرد. این کار میتواند ورزشی عالی باشد و درعینحال یک تور آموزشی به شمار آید. در جادهی منتهی به این مقبره نیز جاذبههای متعددی نظیر زیارتگاه نظامی و چندین کلیسای قرون وسطایی دیده میشود که آنها نیز ارزش بازدید دارند.
این ساختمان نیز بهمانند بسیاری از دیگر بناهای منطقهی قفقاز و آناتولی، به دست قبیلهی ترکمن «گوسفند سیاه» ساخته شد. آنها از آسیای مرکزی به اینجا حملهور شده بودند. اینجا به یاد یکی از رهبران این قبیله ساخته شده است. این بنای کاملاً سالم، رازهای سربهمهری نیز دارد؛ زیرا اکثر مردم ایروان چیز زیادی در مورد آن نمیدانند.
نگاهی به این خانههای درختیِ گنبدیِ ترسناکِ فلزی با پوششی از پلاستیک شفاف بیندازید. خیلی عجیب است که مردم زیادی در فاصلهی ۵۰۰ متری این محوطه زندگی میکنند اما خبری از آنها ندارند. این خانهها بسیار حیرتانگیز هستند، بهخصوص در شبهای سرد زمستانی و زمانی که میخواهید غروب آفتاب را در آسمان تماشا کنید اما همچنان نمیخواهید سردتان شود.
بسیاری از این خانههای درختی گنبدی در اندازههای مختلف در تپهی سیتسرناکابِرد (Tsitsernakaberd)، در محوطهای به محیط ۴۰۰ متر و ارتفاع ۱۰۶۰ متر بالاتر از سطح دریا دیده میشوند. این تپه در بخش غربی ایروان سر برافراشته و به معنی «قلعهی پرستوها» است. این قلعه به دوران شرک و بتپرستی و زمانی تعلق دارد که تمام این پرستشگاه همراه با معابد آن وقف الههی زیبایی ارمنی، آستقیک (Astghik)، شده بود. بر طبق افسانهها، در این مکان پرندگان نامهبرِ تربیتشدهای وجود داشتند که نامههایی از آستقیک را به معابد عشقِ وی، خدای آتش و صاعقه یعنی واهاگن (Vahagn)، در صد کیلومتری از ارتفاعات ارمنستان میبردند. آنها سپس جواب نامهها را برای آستقیک میآوردند.
موضوع شگفتانگیز دیگر در مورد این تپه این است که میتوان از بالای آن و درون خانههای درختی، تمامی کوههای اطراف نظیر آرارات و آراگاتاس (Aragats) را بهخوبی مشاهده کرد. دیگر بنای شگفتانگیزی که میتوان از همین نزدیکی مشاهده کرد، مجموعه ورزشی و فرهنگی کارن دمیرچیان (Karen Demirchyan) است. این مجموعه در سال ۱۹۸۳ ساخته شده و شبیه به یک سفینهی متعلق به بیگانگان است. موزهی قتلعام ارامنه نیز در همین نزدیکی قرار دارد.
یکی از بخشهای جذاب ایروان در فصل تابستان، راهآهن مخصوص کودکان است. میتوان این راهآهن همراه با قطار آن را در حین رفتن به تونلی زیرزمینی در زیر خیابان ساریان (Saryan) به طرف تنگهی هرازدان مشاهده کرد. وقتیکه در این تونل به مسیر خود با پای پیاده ادامه میدهید، به طرف چپ رفته و وارد لونا پارکی کوچک شوید.
این قطار در گذشته یکی از نمونههای مینیاتوریِ فراوان اما کاربردی بود که در شهرهای سراسر اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق دیده میشد. شوربختانه، امروز تنها تعداد اندکی از این قطارها موجود است. مسیر ریلی این قطار شامل ۳ ایستگاه قطار مینیاتوری میشود که هرکدام از آنها در نوع خود یک جاذبهی معماری هستند. بلیطهای این قطار معمولاً زیرا یک دلار قیمت دارند، در حالیکه قطارها هر ۱۵ دقیقه یکبار در مسیری به طول ۲ کیلومتر رفتوآمد میکنند.
اگرچه این خط آهن اساساً با هدف جذب خانوادهها همراه با کودکان آنها ساخته شده اما از همهی افراد استقبال میکند. این قطار یکی از جاذبههای خاص به هنگام سفر به ارمنستان محسوب میشود. میتوان پس از این تفریح، به تپههای پردرخت منتهی به رود هرازدان رفت و بساط پیکنیک را پهن کرد.
در مقابل یکی از ساختمانهای دولتی ایروان، یک ویشاپاکار (Vishapakar) یا سنگ اژدهای باستانی دیده میشود. این سنگ اژدهای شبیه به سر مار، یکی از عجایب ارتفاعات ارمنستان محسوب میشود و در سراسر مناطق مرتفع این کشور به چشم میخورد. در دوران ماقبل تاریخ و زمانی که گوگل مپ وجود نداشت، این سنگها نشانهای برای تشخیص موقعیت آب بودند. گفته میشود که سنگهای اژدها معانی دیگری نیز داشتند که اکثر آنها برای ما ناشناس هستند و رمز و راز آنها همچنان از سوی مورخان، مردم شناسان و دانشمندان جوان کشف نشده است.
واژهی ویشاپ (vishap)، واژهای ایرانی است که همچنان در مورد منشأ و ریشهشناسی آن تردیدهایی وجود دارد. این کلمه به معنی یک موجود آبزی سمی یا یک موجود در اندازههای شگفتانگیز است. هر چه که معنی این سنگها باشد، آنها از بودن در جایی که در آن ساخته شدهاند، استقبال میکنند. خوشبختانه این سنگ در مقابل ساختمان دولتی، قرار است که به محل اصلی خود، جایی در ارتفاعات ایروان برای نمایش محل آب، بازگردد. طبق منابع علمی متفاوت، این سنگ حدود ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. به نظر میرسد که این سنگ علاقهی چندانی برای محافظت از این ساختمان دولتی نداشته باشد.
تابستانهای ارمنستان طولانی، گرم و خشک هستند و هوای مطبوع از ماه مارس آغاز شده و تا اواخر اکتبر ادامه دارد. وقتیکه خورشید غروب کرده و نسیم خنک در شهر وزیدن میکند، هیچچیزی بیشتر از تماشای یک فیلم در فضای باز با دوستان نمیچسبد.
سالن تئاتر روباز در پشت «سینما مسکو» از همان زمان تأسیس آن جنجالی بوده است. شوروی سابق که به دنبال تحمیل سیاستهای حکومتیِ سکولار خود بود، به دنبال بهانهای برای تخریب کلیسای قرن پنجمیِ سنت پل و سنت پیتر میگشت. درنتیجه این سینمای روباز به سبک ساختگرایی میتوانست جایگزین خوبی برای کلیسا باشد.
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، کلیسای ارمنستان درخواست بازپسگیری زمین اشغالشده توسط سینما بهمنظور بازسازی آن کلیسای باستانی را مطرح کرد؛ اما آنها با مخالفانی سرسخت از ایروان روبرو شدند. این درگیری و جنجال بهعنوان نمادی از مقاومت شهروندان ایروانی علیه تجاوز و دستاندازیهای پیوسته در مکانهای عمومی به خاطر سپرده شد.
این سالن تئاتر همچنان تا به امروز نیز فعال است و در خلال «فستیوال بینالمللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان» چندین فیلم را به روی پرده میبرد. علاقهمندان به آثار معماری دوران شوروی سابق میتوانند در تمام سال از این بنا دیدن کنند، اما بهترین زمان برای این کار تابستان است. این سینمای روباز درست در مرکز شهر قرار دارد و برنامههای نمایشی آن مرتباً تغییر میکند. با اینحال، میتوان به صفحهی فیسبوک سینما مسکو مراجعه کرد و از برنامهی نمایش فیلمهای آن مطلع شد.
این محوطه مکانی ایدهآل برای کشف یکی از قلمروهای باستانی در جهان است؛ تمدن قدرتمند اورارتو (Urartu) و اجداد ارمنستان. وقتیکه برای اولین بار از این محوطه دیدن میکنید، محو قدرت و عظمت آن میشوید؛ اما درعینحال، از این موضوع تأسف میخورید که این مکان شهرت چندانی در خارج از این منطقه ندارد.
دژ تِیشیباینی (Teishebaini)، از سوی مردم محلی به خاطر آجرهای قرمزرنگ فرسودهی ساختمانها که موجب قرمزی تپه برای استتار این محوطه میشدند، به تپهی قرمز معروف بود. این محوطهی باستانشناسی در جنوب غربی ایروان و جنوب تنگهی رود هرازدان قرار دارد. این دژ توسط شاه روسای دوم (Rusa II) بنا شده است. بر اساس سنگنبشتههای کشفشده به خط میخی، این دژ وقف خدای صاعقه و جنگ، تیشیبا (Teisheba)، شده بود. این دژ باستانی مساحتی بیش از ۴۰ هکتار را در برمیگرفت و شامل یک بنای متعلق به دوران ماقبل تمدن اورارتو و شهری با یک پایگاه نظامی میشد.
دژ تیشیباینی در سال ۵۹۰ قبل از میلاد و پس از حملهی سکاها (Scythians) بهطور کامل تخریب شد. بله، خدای جنگ حتی توانایی محافظت از دژ خود در برابر حمله را نداشت. پس عشق بورزید و از جنگ دوری کنید، زیرا این خدای عشق است که شهرهای شما را محافظت میکند.
این مکان نهتنها برای پیادهرویهای طولانی در محیطی نیمه جنگلی، در فاصلهی نهچندان دور از مرکز ایروان، خوب است، بلکه شاهدی برای یک گلخانهی دوران شوروی سابق نیز محسوب میشود. علیرغم ظاهر متروکهی این گلخانه، اینجا همچنان اثر شگفتانگیز خود را دارد. مجموعههای باغ گیاهشناسی ایروان شامل ۲۰۰ گونه از گیاهان بومی، نادر و در معرض انقراض است. بخشهای متعدد این گلخانه به روی عموم باز است و میتوان از گیاهان متنوع درون آن دیدن کرد. حتی میتوان برخی از گلهای موجود در این گلخانه را خرید؛ البته اگر مطمئن هستید که میتوانید آنها را با خود به خانه ببرید.
ممکن است در حین دیدار از این گلخانه، با زوجهای جوانی روبرو شوید که برای گرفتن عکسهای عروسی به اینجا آمدهاند. بچههای مدرسهای نیز برای تحقیق و مطالعه به این گلخانه میآیند. برخی از خانوادهها ترجیح میدهند تا برای استراحت به این گلخانه بیایند. در حالیکه در زیر درختان این محوطه کیسههای پلاستیکی یا لیوانهای کاغذی به چشم میخورد، مسئولان تلاش دارند تا این باغ گیاهشناسی را تمیز نگه دارند.
دریاچهی ایروان یک دریاچهی مصنوعی در درهی هرازدان محسوب میشود که در دوران بسیار دور محلی برای زندگی بوده است. کاوشهای سال ۱۹۶۸ موجب کشف ابزارهایی از جنس مواد آتشفشانیِ شبیه به شیشه در غاری متعلق به دوران پارینهسنگی در ساحل این دریاچه شدند. این ابزارها متعلق به شکارچیانی است که در این غار میزیستهاند. دشوار است که در مورد دیگر وقایع رخداده در این غار سخن بگوییم، زیرا تنها یکسوم از آن کشف شده است. از آنجاییکه آب دریاچه بالا آمده، حفاری دیگر بخشهای غار غیرممکن به نظر میرسد. درنتیجه این دریاچه رازهای بسیاری را در خود نهفته است.
این دریاچه حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در سال ۱۹۶۷ یک اتوبوس برقی با ۹۶ سرنشین کنترل خود را از دست داد و به داخل دریاچه افتاد و به کف آن رفت. خوشبختانه، شاوارش کاراپِتیان، فردی که دارنده دهها رکورد جهانی در رشتهی غواصی است، آن روز در اطراف دریاچه در حال دویدن بود. او با دیدن این صحنه به داخل آب پرید و با رفتن به عمق ۱۰ متری، ۲۰ مسافر را نجات داد. شاوارش سپس در سن ۲۳ سالگی به خاطر ذاتالریه و آلودگی خونی به ورزش حرفهای خود پایان داد.
امروزه چنین داستانی بهسرعت در دنیا مخابره میشود، اما از آنجاییکه اتحاد جماهیر شوروی حاضر به پذیرفتن چنین سوانحی نبود، تمامی خبرها پیرامون این موضوع در سکوت محو میشدند. این داستان قهرمانانه در دههی ۸۰ و پس از اینکه این قهرمان ۶۰,۰۰۰ نامه دریافت کرد، بهطور عمومی منتشر شد. او سپس برندهی جایزهی جوانمردانه از سازمان یونسکو شد.