در این مطلب می خواهیم شما را با صنایع دستی قزوین آشنا سازیم . از صنایع دستی قزوین می توان به جاجیم بافی ، مسگری ، گره چینی ، آینه کاری ، پاپیه ماشه ، پن بافی ، چادر بافی ، سرمه دوزی و… اشاره کرد . در این مطلب به شرح کامل این هنرها می پردازیم .با ما همراه باشید .
مسگری یکی از حرفه های سنتی است که در آن صنعتگر با چکش کاری روی مس با ابزارهای مختلف ،ظروف متنوعی همچون سینی،دیگ،مجمعه،پارچ و… می سازد
روش کار :در گذشته و پیش از گسترش صنعت،صنعتگران شمش مسی را از ذوب ضایعات مسی و نورد آن با چکش کاری ،تهیه می کردند.و به طور عمده صنعتگران این حرفه ورقه ساز ویا مسگر بودند.
مسگران ورقه ساز،صنعتگرانی بودند که از ضایعات و شمش های مس ورقه مس را تهیه می نمودند.ایشان شمش هارا کوبیده و یا با دستگاه نورد،به صورت ورقه درآورده و به قطعات مختلف می بریدند.صنعتگران مسگر نیز ورقه های آماده را از مسگران ورقه ساز تهیه نموده و به صورت ظروف مورد نیاز مردم تولید می نمودند.
امروزه به دلیل رشد صنعت، حرفه ورقه سازی منسوخ شده و صنعتگران مس های آماده را به صورت رول و یا صفحات گرد(همانند نان لواش)از بازار و به صورت آماده که در کارخانه تولید شده است ،تهیه می نمایند.
روش مسگر ی به طور کلی در سراسر ایران یکسان می باشد و در چهار مرحله به ذیل می توان آن را خلاصه نمود:
۱-برش ورقه های مسی۲-آتش کاری۳-چکش کاری ۴-سفیدکاری
تاریخچه و قدمت
بر اساس کشفیات باستانشناسی در منطقه قزوین و اشیاء فلزی بدست آمده در گنج تپه واقع در خوروین(در نزدیکی قزوین)و تپه های باستانی بوئین زهرا سابقه صنایع فلزی را می توان به هزاران سال قبل نسبت داد.
از تاریخچه مسگری در قزوین اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولیکن با توجه به اینکه قزوین در دوره صفویه یکی از پایگاههای حکومتی(پایتخت)به شمار می آمده ،این هنر نیز همانند دیگر صنایع دستی در منطقه شکوفا می شود ،به طوری که یکی از مراکز اصلی تولید مسگری در ایران تا مدتها شهر قزوین بوده است.
همچنین با توجه به تحقیقات میدانی و مصاحبه های به عمل آمده با اساتید هنر-صنعت مسگری،این حرفه در قزوین بیش از چندین سده قدمت دارد،چرا که مسگری به صورت سینه به سینه از پدران به فرزندان انتقال یافته است و طبق بررسی های به عمل آمده، اساتید در قید حیات که هم اکنون به این حرفه در بازار مسگرهااشتغال دارند،بالای هفتادسال سن داشته و پدر و جد ایشان نیز صنعتگر این حرفه بوده اند.
به گفته یکی از فرزندان اساتید مسگر در بازار مسگرها،زمانی که ظروف تفلون,پیرکس ،آلومینیومی و..وچود نداشت مردم برای پخت خوراک و یا حمل و نقل مواد خوراکی مورد نیاز خود از ظروف مسی استفاده می کردند و تا زمانی که احتیاج مردم به این ظروف ملموس بود تولید آن نیز رواج داشت و شهر قزوین نیز بر اساس همین نیاز و با توجه به کیفیت تولیدات ظروف مسی از مهمترین مراکز تولید ظروف مسی به شمار می آمده است.
از زمانهای گذشته چوب یکی از عناصر دائمی مورد استفاده در معماری ایران بوده است. موقعیت ویژه ای که چوب به عنوان یکی از مصالح ساختمانی دارد و تنوع انواع آن باعث شده است تا از این عنصر استفاده های بسیاری شود که از پوشش پشت بام ها گرفته تا قالب های تزئینی، پنجره ها و ساخت اشیای فلزی، چوب مورد استفاده قرار گیرد.
هنرمندان با ذوق و خلاق ایرانی در جهت زیباتر شدن بناها و ساختمانها توانسته اند آثاری خلق کنند که هر کدام به عنوان هنری مجزا مورد توجه قرار گیرد که منبت، خاتم، معرق، گره چینی، مشبک، قواره بری و . . . از آن جمله اند.
تاریخچه کلی و تاریخچه موجود در قزوین
از سابقه گره چینی و مشبک در ایران اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی از پژوهشگران احتمال داده اند استفاده از این هنر چه در حالت آلت[۱] و لغت از دوران خلفای عباسی شروع شده و در قرن ۶ تا ۸ هجری در مصر و سوریه متداول شده است؛ و از همان زمان به ایران رسیده است. از این سبک کار معمولاً در ساخت درهای اماکن مقدسه، مقابر، منابر، و از مشبک در پنجره های منازل، کاخ ها و نرده ها استفاده می شده است.
واژه ی پنجره به معنای دریچه ی مشبک احتمالاً از قرن چهارم به بعد وارد زبان فارسی شده است که ظاهراً بعدها معنایی عام پیدا کرده و به هر نوع دریچه اعم از مشبک و غیر مشبک و با هر نوع جنس اطلاق شده است. در دوره ی زندیه و قاجاریه، پنجره به معنای دریچه های مشبک فلزی بکار رفته است. از ایران باستان پنجره ای باقی نمانده است تا بتوان چگونگی آن را دریافت. تنها می دانیم که به فرمان شاهان هخامنشی چوب های سخت را از راههای دور می آوردند که به احتمال قوی به مصرف در و پنجره می رسیده است. افزون بر آن، از زر و سیم و عاج و وسایل تزئینی دیگر نیز در آرایش پنجره استفاده می شده است. با توجه به برخی شواهد، چارچوب پنجره های بکار رفته در بناهای تخت جمشید از تخته سنگهای یکپارچه تراشیده شده است. در ایران پس از اسلام در تمامی دوره ها بناهایی متأثر از معماری ایرانی ساخته شده که در آنها پنجره های مشبک در دیوار، سقف و گنبدها بکار رفته است.
از آن جمله می توان به نور گیرهای مسجد تاری خانه و پنجره های مشبک بقعه ی شیخ صفی الدین اردبیلی و در قزوین می توان به در و پنجره مشبک در مساجد و حسینیه امینی ها و چهل ستون اشاره کرد.
در دوره های بعدی انواع خاصی از پنجره به نام ارسی، که نوعی پنجره چوبی رایج در دوره ی زندیه و قاجاریه بود پدید آمد، که از نظر هنری بسیار حائز اهمیت است. ارسی نوعی پنجره چوبی دو لنگه است. درباره ی ریشة این واژه اختلاف نظر وجود دارد. اور به معنی بالاست و ارسی یعنی پنجره هایی با لنگه های بازشو بالا رونده. این کلمه از ارو یا اروس (arus) گرفته شده و به معنای سفید و روشنایی است. و گفته اند که ارسی برگرفته از کلمه ی روس است. لنگه های این پنجره به جای حرکت بر حول پاشنه، در درون یک چارچوب به سمت بالا و پایین حرکت می کند. ارسی غیر از چارچوب به سه قسمت آستانه، طبقه ی پایین یعنی لنگه های بازشونده، و قسمت بالا که منحنی کننده لنگه هاست تقسیم می شود.
قسمت بالا به صورت دو جداره ساخته می شود تا هنگامی که لنگه ها بالا کشیده می شوند در میان جداره ها پنهان شده منظره نامناسبی به اتاق ندهد. ارسی ها معمولاً یکی از اضلاع چهارگانه اتاق را تشکیل می داد و از کف اتاق تا سقف ادامه پیدا می کرد. سطح پنجره های ارسی غالباً از شبکه های چوبی با نقشهای هندسی بسیار ظریف و زیبا به صورت گره سازی یا قواره بندی و با استفاده از قطعه های شیشه رنگی یا ساده ساخته می شد.
بنجامین در وصف این نوع پنجره در سفرنامه ی خود می نویسد: ایرانیان به جای آنکه برای اتاقهای خود به شیوه ی غربی چندین پنجره بسازند، همه را یک جا جمع کرده یک پنجره بزرگ یا در، که از سقف تا کف اتاق می رسد برای اتاق در نظر می گیرند و این پنجره بزرگ را با قابهای مختلف به سه یا چهار قسمت تقسیم می کنند و در هر قسمت با بکار بردن شیشه های رنگی کوچک، نمای خارجی و داخلی زیبای برای اتاق فراهم می آورند.
از جمله بناهای دارای ارسی که به کمک هنر قواره بری تزئین شده، می توان به ارگ کریمخان، خانه محتشم، بنای دیوانخانه و باغ دولت آباد در قزوین موزه چهل ستون، حسینیه ها و مسجد جامع اشاره کرد.
ابزار و تجهیزات
اره برقی، دستگاههای چند کاره که شامل رنده و اره و گندگی و خراطی است، اره های دستی کوچک، انواع سوهان های چوب ساب، سوهان های ظریف، گیره های رو میزی، چوب های جنگلی مثل راش، چنار و توسکا و . . .
شیوة کار به این شکل است که ابتدا طرح در این هنر نسبت به مکان مورد نظر انتخاب و اندازه گیری می شود. در مراحلی از این کار می توان چوبها را توسط دستگاههای برقی انجام داد و مرحله نهایی که چفت و بست کردن گره ها بهم می باشد، باید با قرار دادن هر قطعه لای گیره با اره های دستی کوچک برش های کام و زبانه زده شود و با چیدن هر بند (قطعه) شیشه ی رنگین لای درزها قرار می گیرد وبعد ردیف بعدی گره چیده می شود.
کاربرد این هنر در خانه های قدیمی قزوین و بناهای مذهبی در پنجره ها و درها و در قسمتهای مختلف ارسی ها و داخل برخی شمسه های سقف مشاهده می شود.
روش کار
گره چینی اجرای گره های هندسی توسط چوب است .(گره ها تزئین معماری ایرانی هستندوبر اساس قاعده معینی که برای هر یک وجود دارد با استفاده از خطوط مستقیم شکل میگیرند و آلتهای گره را به وجود می آورند.) اجرای این هنر با مشخص کردن کلاف یا چهارچوبی که قرار است درون ان هنر گره چینی انجام گیرد اغاز میشود.چوب با توجه به طرح گره بصورت قطعه قطعه برش داده میشودو برای چفت کردن هر دو قطعه چوب به یکدیگر بدون استفاده از چسب و میخ از اتصالات کام و زبانه استفاده میشود.از چفت شدن همه قطعات در کنار هم فضاهای خالی ایجاد میشودکه کل گره رابصورت شبکه شبکه در میاورد.این فضا ها برای زیبائی بیشتر با شیشه های رنگی یا ائینه پر میشوند.
آینه کاری از هنرهای بسیار قدیمی در ایران است که کاوشهای باستان شناسی گواه این مطلب می باشد. بازیافته های باستان شناسی در ایران نشان می دهد مردمی که در هزاره ی ۴ ق.م در سیلک کاشان می زیسته اند از آینه سازی آگاهی داشته اند. این آینه ها گرد و از مس و تقریباً به شکل صفحه محدب بودند. آینه های مسی دسته داری نیز در کاوش های دشت لوت به دست آمده که متعلق به هزاره ی ۳ ق.م است. با آغاز دوره ی مفرغ در پایان هزاره ی ۳ ق.م آینه های مفرغی جایگزین آینه های مسی شد. در کاوشهای شوش، تپه حصار دامغان، تپه ی خورویش (بین استان تهران و قزوین)، املش گیلان و نیز در میان برنزهای لرستان به اینگونه آینه ها دست یافته ایم که همانند آینه های مسی برخی دسته دار و بعضی پایه دارند. و یکی از علل استفاده از آینه از دیرباز تا کنون این است که آب و آینه همواره نزد ایرانیان به صورت دو نماد پاکی، روشنایی، بخت، راستگویی و صفا شمرده شده است. اما کاربرد آینه در ادوار گوناگون متحول شده است. اما استفاده از آینه در بنا نیز پیشینه ی بسیار دارد. «بنابر مدارک موجود، گویا برای نخستین بار آینه در تزئین بنای دیوان خانه شاه طهماسب صفوی در قزوین به کار گرفته شده است.» (ریاضی، ۱۳۷۵، ۱۱) خواجه زین العابدین علی عبدی بیگ نویدی شیرازی در کتاب «دوحه الازهار» که پیش از سال ۹۵۵ ق سروده شده در صف دیوانخانه ی قزوین اشعار بسیاری دارد. و در همین منبع آمده است که پیشینه ی کاربرد آینه در بنا حداقل به نیمه ی سده ی ۱۰ ق / ۱۶ م می رسد. پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان در این شهر و شهرهای دیگر ایران چون بهشهر گسترش یافت و در تزئین بسیاری از کاخهای دوره ی صفوی که شمار آنها به نوشته شاردن تنها در اصفهان به ۱۳۷ دستگاه می رسید، از این هنر بهره گرفته شد. که در این میان «آینه خانه» از همه مشهورتر بود. «آینه خانه» به روزگار پادشاهی شاه صفی در کنار زاینده رود ساخته شد. اما این هنر در دوره ی قاجار مورد استفاده بیشتری قرار می گیرد که در قزوین نیز در بناهای بسیاری نمونه های آینه کاری مشاهده شده است که از آن میان حسینیه ی امینی ها و بنای متبرک امام زاده حسین درخشش بسیاری دارد و در پایان سده ی ۱۴ ق/ سده ۱۹ م این هنر به گونه ای محسوس از محدوده ی اماکن مقدس و کاخها بیرون آمد و به صورتی گسترده حتی در بعضی خانه های مسکونی و مراکز عمومی چون تئاترها، رستورانها، مهمانخانه ها، فروشگاهها و آرامگاههای خصوصی و جز آن به کار گرفته شد.
طرحهای رایج در آینه کاری
رایج ترین طرحها در آینه کاری مشهور به «گره» است که از نظر گوناگونی اشکال و تنوع و کاربرد آن در رشته های مختلف هنر ایران، در نوع خود مانند ندارد. طرحهای دیگر چون قاب بندی به شیوه های گوناگون و یا ترکیب و تلفیقی از آنها شمسه، ترنج، لچک، قطار سازی، اسلیمی، مقرنس، نیم گره های گود که به کاسه مشهورند.
متداول بوده و اکنون معمول است. در مواردی که در آینه کاری قطعه های بزرگ آینه به کار می رفت نیز معمولاً سطح کار را با رنگ سفید نقاشی می کردند و طرحهای متنوع بر آن پدید می آورند. در سالهای اخیر نوعی آینه کاری با شیشه های رنگارنگ که طرح آن بیشتر شامل گل و بوته، ترنج و نیم ترنج و جزء آن است، متداول گشته که برخلاف شیوه سنتی که قطعات آینه همگی هندسی و گوشه دار است، آینه و شیشه های به گونه منحنی و گرد یا بادامی و جزء آن بریده می شود و به کار می رود. این شیوه آینه کاری توام با شیشه را «یاقوتی»می خوانند.
اما گاهی قابهای تشکیل دهنده سقف تنها از آینه های مستطیل شکل شامل می شد و بازتاب تصویر دیوارهای آینه کاری شده و اشیای داخل تالار و نقش های رنگارنگ قالی کف تالار و دیگر اشیا تالار را در خود داشته و منظره ای دلپذیر پدید می آورد. سقف «تالار آینه» کاخ گلستان یکی از بهترین نمونه های این گونه آینه کاری است. اما به طور کلی اوج آینه کاری در عصر صفوی و قاجار است از این نمونه در شهر قزوین یافت می شود.
که در چند بنا بسیار چشم گیر شد که نام دو بنا پیشتر ذکر شد که عبارت بودند از آینه کاری بنای امام زاده حسین (ع)، آینه های زیبای حسینیه ی امینی ها، و بنای دیگر که قابل ذکر است امامزاده اسماعیل (ع) است که بنایی در نزدیکی خیابان سپه۱قزوین است.
روش کار ( سطوح صاف)
تابلوهای آینه ای روش کار به این صورت می باشد که بر روی صفحه ای که اکثر اوقات گچی می باشد قطعات آینه را که براساس طرح مورد نظر با ابزاری به نام الماس تراش داده و به شکلهای گوناگونی که نقوش سنتی و هندسی ایرانی هستند، برش می دهند. به طور مثال، مثلث، لوزی، شمسه، طرقه، طبل، سرمه دان و . . . سپس همانند پازل به شکل موزاییکی با چسب مخصوص این قطعات را در مکانهای از قبل تعیین شده قرار می دهند و از این نوع تابلوها امروزه در رستورانها و هتلها و تالارهای پذیرایی بیشتر استفاده می شود. اما به علت نادر بودن اساتید آینه کاری و شاید هزینه های گزاف و درآمدهای پایین و دگرگونی سلیقه ی مردم امروزه از این هنر کمتر در بنا استفاده می شود و بیشتر در اماکن متبرک و مقدس استفاده می شود.
روش کار (سقف)
اما شیوه ی کار در سقف بنا، به این صورت است که هر شبکه چند ضلعی بر طیق یک طرح هندسی ساخته می شود که با تقسیم دایره به اجزای مساوی تقسیم می شود. بسته به اینکه دایره ابتدا به سه، چهار یا پنج قسمت تقسیم شده باشد، پایه موزون [=ریتمیک] این شبکه مثلث متساوی الاضلاع مربع یا پنج ضلعی (ستاره پنج پر) و همچنین مضرب این اشکال یعنی شش ضلعی یا دو مثلث درهم، هشت ضلعی یا ستاره هشت پرو غیره خواهد بود. همچنین تشابهی آگاهانه و عامدانه میان تقسیم مکانی که متأثر از شبکه ستاره های چند ضلعی است و تقسیم زمانی که در بنیاد قرائت قرآن و همینطور در بنیاد شعر عربی قرار گرفته است، وجود دارد.
بافتنی های سنتی
ایران در زمینه نساجی و بافندگی از موقعیت جغرافیایی مرکزی خود ،بهترین سود را برده است. ابریشم بافی در خاور دور، استفاده از پشم گوسفند برای بافت قالی توسط شبانان آسیای مرکزی، بافتن پشم و کتان توسط آشوری ها و کاربرد پنبه در نساجی بوسیله هندیان، از جمله تجربه هایی است که ایران درطول تمدن خود درافزایش دانش نساجی از آن بهره جسته است .ولی هرگاه بافنده ایرانی روش جدیدی را اقتباس می کرد بی درنگ آن را با راه و روش خود تطبیق می داد و تلاش می کرد تا از لحاظ فنی آن را بهبود بخشد. اگر چه برخی اختراعات بنیادی در خارج از کشور به وجود آمده ، ولی اغلب، تکمیل آن در ایران صورت گرفته و ایران برتری خود رادر زمینه ی پارچه بافی به مدت بیش از ۱۵۰۰ سال حفظ کرده است(وولف هانس.ای، صنایع دستی کهن ایران،ترجمه سیروس ابراهیم زاده،نشر و آموزش انقلاب اسلامی ،تهران،۱۳۷۲) تاریخ نساجی در ایران به آغاز عصر نو سنگی می رسد، در حفاری هایی که در سال های ۱۹۵۰در غاری نزدیک دریای خزر به عمل آمده، قطعات پارچه ی بافته شده ای از پشم گوسفند و موی بز به دست آمده و با روش سال یابی کربن ۱۴ معلوم شده که مربوط به ۶۵۰۰ سال ( با اختلاف ۲۰۰ سال) ق.م است . دوک سره و خامه هایی در خانه های اولیه ی فلات ایران پیدا شد که تاریخ آن به ۵۰۰۰ سال ق.م می رسد واین خود نشان دهنده ی آن است که این صنعت در آغاز عصر نو سنگی ادامه داشته است. نقش پارچه های روی دو تبر مسی که در حفاری نزدیک شوش کشف شده و مربوط به ۳۵۰۰تا ۳۰۰۰ سال ق.م است، نشان می دهد که بافندگی و حتی ریسندگی و قیچی کردن پشم در آن زمان متداول بوده است..(همان :۱۵۳ ص)
بافت جوراب های پشمین از قدیمی ترین دستبافته ها و هنر های سنتی استان قزوین به شمار می رود و تقریبا در تمامی مناطق استان، نظیر الموت (روستاهای اویرک، وشته، علی آباد و …) ،آبیک و … بافته می شود.از انواع آن می توان به جوراب های ساق بلند، که بیشتر برای مردان کاربرد دارد و جوراب های ساق کوتاه که بیشتر برای زنان از آن استفاده می شود، اشاره کرد.
در برخی از مناطق جوراب ها کاملا ساده بافته شده، و در برخی نقاط مانند روستای "اورکن کرد” ،” گازرخان” و "کلنجین” بنا به سلیقه بافنده نقوشی روی آن انداخته می شود.جوراب پشمی در گویش محلی به نام های "جوراو” و "جورف”نیز معروف است. از انواع این دست بافته ها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
جوراب ترمه
نوعی جوراب پشمی که دارای نقوشی است که با استفاده از هفت رنگ بافته می شود و به علت استفاده از نخ های پشمی در رنگ های مختلف، بسیار ضخیم بوده و در زمستان های سرد مورد استفاده قرار می گیرد.
ارمنی باف
ارمنی باف نوعی جوراب ساده
ابزار و مواد اولیه:
جهت بافت از پنج میلة کوتاه فلزی یا چوبی استفاده می شود.همچنین در گذشته جوراب ها صرفا” با پشم بافته می شد، اما امروزه از کاموا نیز برای بافت استفاده می شود.
روش بافت:
در بافت جوراب از پنج میلة کوتاه بافتنی استفاده می شود که طول هر یک حداکثر ۱۵ سانتی متر می باشد و به تناسب قسمت های مختلف جوراب، از دو تا پنج میله برای بافت استفاده می کنند. جوراب های بافته شده به این روش کاملا یکدست و بدون درز می باشند.
با ظهور این رشته ی هنری در ایران و در زمان صفویه به خصوص هنگامی قزوین پایتخت صفویان شد و بیشتر هنرهای سنتی در قزوین رونق گرفت، ساخت اشیایی به روش پاپیه ماشه نیز در قزوین مرسوم شد.
بیشتر این اشیاء شامل جلد کتاب، قلمدان، قاب آینه و جعبه ی آرایش و جعبه ی جواهرات بود و به خصوص در مورد قلمدان در کتاب قزوین در گذرگاه هنر آمده است: «قدیمی ترین قلمدانهای ایرانی مربوط به قرون اولیه ی اسلامی است. این هنر در زمان صفویه و قاجاریه به اوج خود رسید. قزوین از عهد پادشاهی شاه تهماسب صفوی تا اواخر دوره ی قاجاریه یکی از مراکز مهم تولید آن بوده است. هنر قلمدان سازی از اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دچار زوال گردید. چون در این سالها عکس برگردانهایی بسیار زیادی به همراه اشیای تجملی دیگر از فرنگ به کشور ما وارد شد و کار نقاشان قلمدان را کساد کرد.»
«از هنرمندان و اساتید این فن در قزوین می توانیم به حاج محمد صالح مذهب کاووس مصور و همینطور شیخ هاشم قلمدان ساز» اشاره کنیم. در شهر قزوین همیشه قلمدانهای زیبایی ساخته می شود که به دست نقاشان و هنرمندان قزوینی نقاشی و نگارگری گشته.»
همانطور که ذکر شد این هنر از زمان صفویه در قزوین رواج یافت و در عهد قاجاریه نیز ادامه یافت. شاید برای مدتی این فن دچار رکود شد و از رونق افتاد ولی کم کم هنرمندان قزوین، دوباره به کار در این زمینه پرداختند. روش کار هنرمندان قزوین هم به همان روش ساخت پاپیه ماشه قدیم بوده است. ولی در بسیاری از موارد، مواد اولیه ای که بیشتر در دسترس بوده می توانستند آنها را از خود قزوین و یا شهرستانهای اطراف تهیه کنند استفاده می کرده اند. بیشتر اشیایی که به این روش در سالهای اخیر در قزوین ساخته شده شامل قلمدان، سرمه دان و قاب آئینه می باشد.
با توجه به اینکه این اشیاء برای چه قشری ساخته می شد، تزئینات روی آن را پرکار و با هزینه ی بیشتر و یا کم کار و معمولی تر می ساختند. برای مثال اگر قلمدانی به عنوان شیئی تجملی و تزئینی ساخته می شد در آن از آب طلا برای تزئین و ایجاد نقوش استفاده می کردند. ولی اگر به عنوان شیئی کاربردی بود با مواد طبیعی و رنگی ارزان تر تزئینات آن را انجام می دادند.
بیشتر مواد رنگی ای که برای ایجاد نقوش روی قلمدانها و یا اشیاء دیگر استفاده می شد شامل مواد طبیعی بود که در محیط اطراف یافت می شد همانند: شاتوت، آلبالو، گل اخرا، پوست گردو، پوست انار، دوده و …
در هر منطقه از روغن و یا ماده ی خاصی برای جدا کردن قالب از مقوا (در ساخت اشیایی مثل قلمدان که نیاز به قالب دارد) استفاده می شد. در قزوین بیشتر از روغن دنبه برای این کار استفاده می شد. زیرا نرم و فاقد چسبندگی بود و براحتی می توانستند با زدن این روغن روی قالب پس از خشک شدن مقوا در درون قالب این دو را از هم جدا می کنند.
گفته می شود نقوشی که در قلمدانهای ساخته شده توسط هنرمندان قزوینی استفاده می شده است بیشتر شامل مناظر و طبیعت بوده است. البته به دلیل اینکه بسیاری از اشیای ساخته شده به روش پاپیه ماشه از جمله قلمدانهایی که یافت می شود فاقد امضاء یا هرگونه اطلاعات هنرمند است نمی توان به طور دقیق این مسئله را پیگیری کرد.
امروزه نیز هنرمندانی به بازسازی و احیای این هنر در شهر قزوین مشغولند.
روش تولید و مراحل ساخت پاپیه ماشه
«ساخت مقوای قلمدان به روش خمیری و کاغذی انجام می گیرد که ابتدا به شرح روش خمیری پرداخته می شود.
برای تهیه خمیر کاغذی ابتدا کاغذهای باطله ی خرد شده را خیس می کنند تا کاملاً نرم شود و بعد آب آن را به وسیله ی پارچه ای می گیردند و در هاون سنگی با سریش می کوبند تا خمیری قهوه ای مایل به خاکستری به دست آید. سپس با کاغذ روغنی تمام سطح قالب را می پوشانند، به طوری که منفذی باقی نماند. یک لایه کاغذ را به دور قالب پیچیده و بعد لایه ای از خمیر را به یک ضخامت روی تمام سطح قالب قرار می دهند و قبل از خشک شدن کامل، آن را به وسیله ی سوهان می کوبند یا توسط استخوان یا شیئی صیقلی مهره می کشند تا کاملاً فشرده گردد. پس از خشک شدن کامل به همان روش که گفته شد چند لایه ی دیگر خمیر بر آن می کشند تا به ضخامت دلخواه برسد. در آخر سطوح قلمدان را به وسیله ی سوهان و سمباده صاف می کنند.
«قلمدانها را با آبرنگ نگارگری می کردند که میراثی از فرهنگ پیشینیان در هنر مینیاتور سازی بود. رنگهای روغنی در قلمدان سازی به کار برده نمی شد. مواد اصلی رنگها بیشتر مواد نباتی حیوانی یا معدنی مانند زعفران، حنا، پوست انار، سرب، زرنیخ، گوگرد، گل زرد مائی، سفید آب افرا، دوده چراغ، رنگ مس، سوده طلا و نقره، شنجرف، لاجورد و … بود که در موارد لازم آنها را با هم ترکیب می کردند.»
در منطقه ی الموت قزوین به کارت بافی در اصطلاح محلی «پن بافی» می گویند و نقوش به کار رفته در آن کاملاً هندسی است و کارتها به شکل مربع و چهار سوراخه است و به طور معمول از نخ های ابریشمی که به آن «نخ کج» گویند استفاده می کنند. طول تارها بسته به سفارش متراژ نوار توسط مشتری دارد اما به طور معمول از ۱۵ تا ۲۵ متر بافته می شود. عمدتاً طرحهای مورد استفاده شامل پیچک، چشم خروس، ۸ چپر، ۲۹ چپر، تمام مداخل و نیمه مداخل می باشد.
در منطقه ی الموت به کارتها «چپر» می گویند و به طور عادی معمولاً از ۲۴ کارت برای بافت یک نوار استفاده می کنند هر چه تعداد کارت بیشتر باشد عرذض نوار پهن تر می شود.
بعد از اینکه از کارتها نخ تار عبور داده شده بر طبق نقشه نخهای تار را از یک طرف دور دوکی می پیچند و از یک طرف که به کارتها وصل است آنرا بر روی صفحه ی چوبی که در طرفین آن استوانه ای چوبی نصب شده محکم می کنند و نخ پود را از فضای بین کارتها عبور داده و توسط کاردی چوبی آنرا زده تا کاملاً در دهانه ی باز شده قرار گیرد در واقع نقش شانه را ایفا می کند به این دستگاه ساده چوبی جهت نگهداری رشته های تار کارت بافی در اصطلاح محلی «کار چوب» می گویند.
رنگهای رایج در پن های الموت بیشتر سرمه ای، قرمز، مشکی است چون معمولاً در این منطقه پن جهت تزئین دامن های محلی «تومبان» استفاده می شود و چون اکثراً به رنگ تیره و مشکی است رنگ غالب پن ها به تیرگی گرایش بیشتری دارد به خصوص آنها که مصرف منطقه ای دارند ولی امروزه جهت شناساندن این هنر در صورت گرفته رنگهای شاد نیز که مناسب سلیقه ی امروز بازار است نیز بافته می شود و در حال حاضر کلاسهای آموزشی پن بافی نیز در این مرکز مشغول به فعالیت می باشد.
تمرکز پن بافی در روستای علی آباد الموت بیشتر از سایر روستاهای این منطقه می باشد.
مراحل بافت
در کارت بافی، ورد یا دستگاه بافت پیچیده ای وجود ندارد و در حقیقت کارتها با تعداد سوراخهای گوناگون نقش وردها را ایفا می کند. این سوراخها نیز همانند میلمیلک ها هستند که نخ های تار با رنگ و جنسیت مورد نظر و براساس نقشه از آنها عبور می کند. کارتها در اشکال مختلف نظیر مربع، مستطیل، مثلث و چند ضلعی عموماً (۶ و ۸ ) وجود دارند. که نوع مربع شکل آن متداول تر است چون کار با آن راحت تر است و در میان انگشتان دست راحت تر قرار می گیرد و اندازه ی آن بسته به دست بافنده دارد. اما به طور معمول اندازه ی کارتها بین ۶ تا ۹ سانتیمتر است.جنس کارتها (در میان عشایر) سابقاً از چرم گاو بود. عاج، پوست آهو، استخوان چوب، سفال، فیبر بود که مقاومت لازم در برابر تماس مداوم با دست و الیاف را دارند و تغییر شکل نمی دهند. اما ساخت کارتها با مقوا به دلیل تماس مداوم با دست و الیاف، مقاومت لازم را ندارد.
امروز از طلق، کارت بازی، کارت تلفن و فیلم رادیولوژی جهت تهیه کارتها استفاده می کنند.
طبق نقشه ی تهیه شده با توجه به رنگ مورد نظر رنگ دلخواه نخ از داخل سوراخهای کارت عبور داده می شود تا به این ترتیب چله کشی کارتها انجام گیرد.
هنگامی که کارتها همگی نخ کشی شدند آنها را دسته نموده، با چرخش توامان و انفرادی کارتها به جلو یا عقب (۴۵ درجه) یا ۴/۱ دور باعث بلند شدن یکسری تار می شود و در نتیجه دهانه ای ایجاد می شود که پود به راحتی از میان آن عبور خواهد نمود. ویژگی بارز این تکنیک بافت، در چرخش کارتها بوده که پیچیدن (تابیدن) تارها دو به دو به دور هم را سبب می گردد. این تکنیک را تار چرخان هم می نامند.
در هنرکارت بافی ۶ جزء نقش اصلی را دارند.
۱- تارها
۲-نخ پود
۳- قسمتهای بافته شده به وسیله ی کارت
۴- کارتها
۵- دهانه
۶- ماسوره
نخ تار در کارت بافی اهمیت بیشتری دارد زیرا مشخص کننده طرح و نقش هستند و باید الوان انتخاب گردند در حالی که نخ پود فقط در طرفین لبه های نوار بافته شده دیده می شوند لذا رنگی بودن آن ضرورتی ندارد ولی بهتر است هم رنگ یا متناسب با رنگ نخ حاشیه نوار باشد.
نخ تار در کارت بافی باید انعطاف پذیر و بدون پرز باشند تا پرزها با یکدیگر تداخل نداشته باشند و با یکدیگر درگیر نشوند. این نخ نباید بیش از حد خشک یا نرم باشد. باید در مقابل کشش مقاوم باشد تا در حین کار پاره نشود و در ضمن مقاومت نوار را سبب شود.
استان قزوین با پیشینه ای چند هزار ساله و همجواری با استانهای گیلان و مازندران دارای آثار ی ارزشمند از هنر و صنایع دستی مشترک مردمان این منطقه می باشد ا ز جمله دستبافته های سنتی ، گلیم جاجیم چادر شب و … .
این دست بافته ها دارای تنوع زیادی هستند و غالبا به صورت زیر انداز و رو انداز و البسه و بقچه و رختخواب پیچ و… مورد استفاده قرار می گیرند که اغلب این دستبافته ها ماحصل دسترنج زنان روستایی است که به منظور رفع نیاز های روزانه رونق یافته اند و به مرور زمان و روی کار آمدن نمونه های ارزان ماشینی و دسترسی آسان و کاربرد خود را از دست داده و کم کم رو به فراموشی نهاده است و با از بین رفتی منابع تولید چون کشت پنبه وکمرنگ شدن دامپروری و دسترسی به مواد اولیه کارخانه ای و تغییر الگوی های زندگی و گرایش به الگو های شهر نشینی تداوم تولید آن ها از بین رفته است. در استان قزوین،منطقه الموت بیشترین نقش را در تولید انواع دست بافته های داری و نساجی سنتی دارا می باشد. این دست بافته ها با دستگا ه های ساده دو وردی و چهار وردی بافت پارچه تولید می گردد.
سرزمین الموت: الموت بخشی از حوزه آبریز کاسپین است که در شمال شهر قزوین جای گرفته است. و در تقسیمات جغرافیایی به دو منطقه رودبار الموت (االموت شرقی)و رودبار شهرستان(الموت غربی) تقسیم شده است .
چادر شب در بسیاری از مناطق ایرانی بخصوص در روستاها بافته می شوداستان قزوین، در راستای حفظ و احیای این دستبافته زیبا اقدام به طراحی اقلامی نظیر رو تختی ،پرده، کلاهک آباژور ،کوسن، روکش مبل ، رو میزی و…نموده است.
نقش و رنگ: معمولا نقوش چادرشب با توجه به کاربرد آن متفاوت می باشد. گاه هندسی به صورت خانه های شطرنجی در رنگهای مختلف و خانه های ریز و درشت متناسب با سلیقه بافنده تولید می شود وگاه بصورت راه راه با رنگهای سفید و آبی که بوسیله نیل رنگ آمیزی شده و به عنوان سفره از آن استفاده می شود که در الموت به آن ایزار می گویند. همچنین ساده و تک رنگ می باشد، که به رنگهای کرم و از جنس پشم به عنوان پرده و از جنس پنبه به رنگ سورمه ای برای لباس از آن استفاده می شود.
مواد اولیه:
به طور کلی الیافی راکه در نساجی و دستبافته های سنتی مورد استفاده قرار می گیرد،می توان به دو طبقه ی اصلی الیاف طبیعی و مصنوعی تقسیم کرد:
الیاف طبیعی خود شامل معدنی، مثل آسبست. حیوانی، نظیر ابریشم و پشم وگیاهی ، که از چها قسمت” دانه” مانند پنبه .” برگ "، شامل سیسال”. ساقه” همچون کتان کنف ، چتایی و رامی و” میوه” نظیر نارگیل تشکیل می گردند.
الیاف مصنوعی نیز بر پایه الیاف غیر آلی، مثل الیاف شیشه، ترکیبی، مثل نایلون و پلی استر، آکرلیک و تریلن. و باز یافتی نظیرویسکوزرایرون، دی استات، تری استاتو کوپر آمونیوم تقسیم می شوند.
این محصولات در این مناطق از الیاف پنبه ای و پشمی به سه شکل پشم خالص و ترکیب پنبه و پشم وپنبه خالص تولید می شوند.
پنبه: معروف است که مردان جنوب هند احتمالا از جمله ی اولین مبدعان تولید پنبه و کاربرد آن در نساجی بوده اند،زیرا توانستند کشت پنبه را توسعه داده به روش های مختلف در پارچه بافی از آن بهره جویند(وولف ص۱۵۵) .الیاف پنبه در امتداد طولی ، پیچیدگی و تاب خوردگی زیادی دارد. این خاصیت ، به تشکیل نخ محکم کمک می نماید. به همین دلیل از نخهای پنبه ای برای چله کشی قالی و گلیم و بسیاری از دستبافته ها استفاده می شود.
در گذشته کشت پنبه در روستاهای الموت صورت می پذیرفت ولی در حال حاضر در محل تولید نمی شودو از بازار های قزوین و استانهای همجوار از جمله استان مازندران تهیه می گردد.
پشم: مصارف پشم در منسوجات به دوران بسیار قدیم و به احتمال نزدیک به یقین تاریخچه مصرف آن به دوران نو سنگی برمی گردد. از این دوره، فسیل های استخوان های گوسفند همرا ه بقایای وسایل پخت و پز یافت شده است. پشم کهن ترین الیافی است که در بافندگی ایران به کار رفته است . اهلی کردن گوسفند نیز احتمالا در فلات ایران آغاز شده است.(وولف ص۱۵۹)