در زندگی ساده و دور از تحمل مردم بلوچ ، مهمترین وسیله تزیین لباس نیز است. این هنر از زندگی و سنن قدیم بلوچ ریشه گرفته است و مادران هنرمند به دختران خود آموزش می دهند.
بلوچستان سرزمین ایلات است . نام بلوچستان نخستین بار در کتیبه های میخی داریوش بربیستون و تخت جمشید مکا ضبط شدهو از آن به عنوان استان چهاردهم امپراطوری هخامنشی نامبرده شده است . تاریخ دوخت و دوز در سیستان و بلوچستان در دست نیست ، اما با توجه به اسم مکانی که در حجاری های تخت جمشید آمده است گمان می رود تزیین و دوخت و دوز روی لباس از همان زمان در مکا یا همان بلوچستان ابداع شده است .
این گروه از اسلاوها از طریق جاده ابریشم به ایران آمده بودند . این منطقه در حال حاضر مربوط به پاکستان است و در مرز پاکستان و افغانستان قرار دارد . این قوم پرورش کرم ابریشم و بدست آوردن نخ از پیله های ابریشم و استفاده از آن در پارچه بافی و سوزن دوزی را به زنان بلوچ آموختند . این محصول که اکنون آوازه اش از مرزهای کشور فراتر رفته و در برخی نقاط دنیا آن ررا می شناسند ، مشابهای در کشور ندارو و تقریبا در همه جای بوچستان رایج است ، اما در برخی نقاط در این زمینه شهرت بیشتری دارد .
مانند اسپکه ، نکوچ ، چانف ؛ فندج ، سومیچ ، سیب سوران ، ایرندگان و مارندگان ، قاسم آباد ، بمپور و اسماعیل آباد . معروفترین سوزن دوزان زاهدان در بمپور و قاسم آباد فعالند اما تولیدات نکوچ و چانف مرغوبیت بیشتری دارد..ذکر این نکته لازم است که سوزن دوزی های بلوچ های سرحدی که در مناطق شمالی بلوچستان زندگی می کنند ، با تولیدات بلوچ های مکرانی که در نواحی جنوبی زندگی می کنند تفاوت های مختصری دارد ؛ بدین معنا که در قسمت جنوب بیشتر رنگ های تیره مورد استفاده قرار می گیرد و نقش های ریز و پر رواج دارد ، در حالی که محصولات منطقه شمال و شرق بیشتر دارای رنگ های روشن و نقوش ساده تر است .
امروز سوزن دوزان برای جلب بازاار در کیفیت آن دخل و تصرف کرده که به میزان قابل توجهی از ارزش فرهنگی آن کاسته است ، مثلا برای سرعت و سهولت کار ابتدا سوزن دوزی را روی پارچه کتان حصیری یا ارگانزا که مخصوص شماره دوزی است انجام داده و سپس قطعه سوزن دوزی شده را به لباس می دوزند که به هیچ وجه ظرافت سوزن دوزی روی پارچه را ندارد ، به علاوه با استفاده از این روش به تدیج نام اصلی نقوش فراموش می شود و به جای آن را اعداد و ارقام می گیرد . زیرا سوزن دوز به جای اینگه نام نقش را بگوید هر نقش را بسته به تعداد تاری که برای دوختن آن به کار می برد نام گذاری می کند ، مثلا چون برای دوختن نگاره موسوم شش تار به کار می ود به آن شش تاری می گویند .
همچنین کاربرد مهر برای طرح نقش بر چارچه با دوخت بدون استفاده از مهر دوخت متفاوتی را ایجاد می کند و از زیبایی آن می کاهد . مردم منطقه به این نقش ها ، تپه ای گفته و در مقابل دست دوزهای الهام گرفته از تخیل برای حک نمودن نقش به دیده حقارت به آن می نگرند . از سویی دیگر جهان مدرن کنونی ، این هنر را به سوی دوخت های ماشینی که بیشتر کار مردان است سوق داده که ارزش هنر سوزن دوزی های اصیل را ندارد .
ابزار کار سوزن دوزان بلوچ بسیار ساده و ابتدایی است و عبارت است از : سوزن ، انگشتانه خیاطی و قیچی .
سوزن که در گویش محلی به آن سوچن می گویند نقش مهمی در هنر سوزن دوزی دارد و اندازه و نوع آن به نوع کار ، دوخت و پارچه مورد نظر بستگی دارد و از آنجا که نقش ها با هم تفاوت دارند سوزن دوز سعی می کند ابزار کار با نوع کار هماهنگی داشته باشد . اگر انواع سوزن را خوب بشناسیم و مورد مصرف هر یک را بدانیم ، خواهیم توانست ، کار را سریعتر و صحیح تر به پایان برسانیم .
انواع سوزن : سوزن شارپ ، سوزن بیتوین ، ســـوزن کرول ، ســــوزن چنایل ، سوزن دارنینگ(رفو) سوزن تاپستری ، سوزن منجوق دوزی
سوزن شارپ : این سوزن دارای نوک بسیار تیزی می باشد . اغلب دوخــــت ها رابا این سوزن انجام می دهند . به طور کلی سوزن شارپ دارای طول متوسط است و دراندازه های مختلف ساخته می شودودرخیاطی مورداستفاده فراوان دارد.
سوزن بیتوین : این سوزن دارای طول متوسط است و برای دوخت روي پارچه هايي با ضخامت زیاد و متوسط به کار می رود .
سوزن کرول : این نوع سوزن مختص گلدوزی است . با سوزن شماره ۹ کرول می توان دمسه یک لا را دوخت واز شماره ۵ آن برای دوخت دمسه شش لا استفاده کرد .
سوزن چنایل : این سوزن برای گلدوزی روی پارچه های ضخیم و درشت بافت به کار می رود . الیاف ابریشم بدون تاب را توسط شماره ۲۰ چنایل می دوزند و اگر بخواهید روی پارچه های درشت بافت ، کانوا دوزی کنید و یا با الیاف پشم بدون تاب گلدوزی نمائید،بهتر است از سوزن شماره ۱۷ و ۱۴ چنایل استفاده کنید.
سوزن دارنینگ یا رفو : این سوزن دارای طول بلندی است که بیشتر برای دوختهای درشت به کار می رود . از شماره ۱۸ و ۱۷ برای دوخت نخ های ضخیم و پشم استفاده می گردد ، شماره ۷ برای دمسه سه لا و شماره ۵ جهت دوخت با دمسه شش لا به کار می رود .
پارچه هایی که برای تهیه انواع رودوزیهای ایرانی مورد استفاده قرار می گرفت ، درست به تعداد انواع رودوزی های ایرانی متنوع بود . به عبارت دیگر هر یک از رودوزی ها بر روی پارچه خاصی انجام می شد .
پارچه هايي را که دوزندگان بر اثر تکرار و تجربه نوع آن را برای انواع مختلف رودوزیها مناسب تشخیص می دادند در حال حاضر نیز استفاده از آنها عمومیت دارد که عبارتند از :
پارچه کتان
از گیاه یک ساله ی گیاه کتان تهیه می شود که برای تهیه الیاف مورد مصرف در صنعت نساجی به کار میرود. از روزگاران بسیار دور کشت آن رواج داشته و مصریان ، بابلی ها ، فینیقی ها و قوم یهود اهمیت ویژه ای برای این گیاه قائل بوده اند و بقایای پارچه هایی که از چهار یا پنج قرن پیش از میلاد بر جامانده است به همراه تصاویری که طرز کاشت و پرورش این گیاه را به همراه وسایل مورد نیاز جهت کاشت و برداشت نشان می دهد همگی موید این ادعاست. آثار به دست آمده از حفریات شوش در ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد که اکنون در موزه ی بوفالوی نیویورک موجود است ، بیانگر این موضوع می باشد .
پارچه زربفت(زری)
پارچه زري با الیاف ابريشم، طلاونقره یکی دیگر از انواع پارچه هایی بوده که برا ی رودوزی های ایرانی مورد استفاده قرار می گرفت که آثار کشف شده از حفاری های تپه حصار توسط دکتر اریک اشمید مربوط به ۵۰۰۰ سال قبل موید نظر فوق می باشد .
پارچه ابریشمی
ابریشم رشته ی نازکی است که بر اثر جامد شدن موادی که كرم ابریشم ترشح می کند به دست می آید و از دو رشته موازی که توسط ماده چسبناکی به نام صمغ به یکدیگر چسبیده اند ، تشکیل مي شود. پارچه ابریشمی از دوره های گذشته برای سوزندوزی مورد استفاده قرار می گرفت که کاوش های باستان شناسی در منطقه لولان موید این ادعا است .
پارچه پشمی
پارچه پشمی یکی دیگر از پارچه های مورد استفاده در رودوزی های ایرانی است که قدمتی طولانی و تاریخی همزمان با آغاز ریسندگی و بافندگی دارد .
پارچه پنبه ای
پارچه پنبه ای از ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد برای دوخت و دوز مورد استفاده قرار می گرفت ولی با توجه به دوام کم نسبت به سایر پارچه ها خیلی مورد علاقه سوزندوزان قرار نگرفت .
از دیگر پارچه های مورد استفاده در رودوزی ها می توان به پارچه های : توری و درشت بافت ، فاستونی ساده ، گاندی ، کرباس ، پوپلین ، تترون ، دبیت ، مخمل ، ترمه ، ماهوت ، اطلس ، تافته ، گاباردین و چلوار اشاره نمود .
نخ های مورد مصرف در سوزندوزی ها عبارتند از :
نخ ابریشمی
الياف نخ ابريشم توسط كرم ابريشم توليد مي شود . ابریشم به واسطه نرمی ، براقیت ، ظرافت و استحکام فوق العاده ای که دارا است یکی از معروف ترین و ارزنده ترین نخ های مورد استفاده در بعضی از شاخه های سوزندوزی می باشد .
ابریشم به دو صورتِ عمامه و کلاف در بازار عرضه می شود . عمامه ابریشمی معمولاً ضخامت نسبتاً زیاد و حالت تابیده ای دارد و بیشتر برای حاشیه دوزی ، قلاب بافی و قلاب دوزی استفاده می گردد . کلاف های ابریشمی هم به صورت ابريشم تابیده و هم به صورت ابریشم نتابیده (خام) عرضه می شود .
نخ های دمسه که به صورت کلاف های کوچک در دسترس سوزندوزان قرار می گیرد ، از یک رشته نخ شش لا تشکیل شده است و از لحاظ رنگ بسیار متنوع بوده و کار کردن با آنها بسیار ساده است .
نخ پنبه ای
الياف آن از پنبه تهيه مي شود و در پنبه دوزي ، سرمه دوزي و … كاربرد دارد.
نخ پشمی
پشم یکی از الیافی است که از پشم ، مو و کرک حیواناتی مانند گوسفند ، شتر و بز تهیه می شود .
نخ های فلزی
نخ هاي فلزي عبارتند از : الف : نخ گلابتون ، ب : نخ نقده ، ج: نخ سرمه
الف : نخ گلابتون :
گلابتون نخی است که در زری دوزی ، زری بافی ، گلابتون دوزی و ده یک دوزی به کار می رود. در قدیم مغز آن ابریشم بوده و دور آن را با نوارهای کم عرضی از نقره یا طلا می پیچیدند .
در نخ گلابتون عصر صفوی تا ۵۰ درصد طلا به کار می رفته است . طلای مصرفی در تهیه گلابتون معمولاً دارای عیار ۲۰ تا ۲۲ درصد می باشد و اصطلاحاً لفظ گلابتون بیشتر به الیافی که از طلای حدیده کشی شده به دست آمده اطلاق می شود .
گلابتون هایی که در حال حاضر ساخته می شود ، هر مثقالش ۳۰ متر درازا دارد ولی اسنادی در دست است که نشان می دهند ، در دوره ی صفویه گلابتون هایی به مراتب ظریف تر از آن چه که فعلاً می سازند تولید می شده و گاهی درازای هر مثقال به بیش از ۲۵۰ متر می رسیده و برای بافت هر متر پارچه ی زری حدود ۲۰ مثقال نخ گلابتون به کار می رفته است .
ب- نخ نقده :
از این نوع نخ برای نقده دوزی ، خوس دوزی ، یراق دوزی و گاهی برای زغره دوزی استفاده می شود . شکل این نخ به صورت نواری کم عرض می باشد که بدون مغزی ابریشمی است . در گذشته نخ نقده و گلابتون از طلا یا نقره ساخته می شدند ولی اکنون مواد پلاستيكي يا فلزاتي به رنگ طلایی یا نقره ای جای طلا و نقره را گرفته است. در قدیم جنس این نوع نخ بیشتر نقره و روکش آن را طلا تشکیل می داد و هنرمند با آگاهی از این که نقره در معرض هوا تیره می شود ، ترجیح می داد ، جنس نخ نقده را از طلا انتخاب نماید . اکنون در ایران به غیر از کارگاه اداره کل هنرهای سنتی و یک کارگاه در اصفهان در جای دیگری این نخ تولید نمی شود .
نحوه ی تولید نخ نقده به این صورت می باشد که هنرمند برای تهیه آن از طلا و نقره استفاده می کند . به این ترتیب که ابتدا نقره را در بوته زرگری ریخته و در کوره ذوب می نماید و سپس طلای مذاب را در داخل وسیله ای به نام ریچه می ریزد . نقره بعد از آن که در داخل ریچه ریخته شد ، به صورت مفتول های باریک به طول ۲۵ تا ۳۰ سانتیمتر در می آید که ابتدا با ظرافت تمام آن را سوهان می زنند تا سطحی هموار پیدا کند . به موازات انجام این کار و تهیه مفتول های باریک نقره ، قطعات طلا را با دقت زیاد به وسیله ی چکش آن قدر می کوبند تا به صورت ورقه های بسیار نازک در آید . سپس ورقه های طلا را به دور میله های نقره پیچیده و آن ها را داخل کوره قرار می دهند و بعد از خارج کردن از کوره روی آن سنگ یشم می کشند . در این حالت ورقه طلا کاملاً بر روی مفتول نقره چسبیده و به هیچ وجه قابل جدا کردن از آن نیست . در مرحله ی بعد میله ی نقره را که دارای روکش طلا می باشد با کمک ضربات چکش آنقدر می کوبند تا طولش افزایش یابد و به حدود ۲ متر برسد . سپس آن را به کمک دستگاه حدیده به صورت نخ در مي آورند .
بعد از حدیده کشی با کمک دستگاه نوردی که اصطلاحاً دستگاه نخ کوبی نامیده می شود ، رشته های نخ به دست آمده را کوبیده و آن را به صورت نخ نقده که دارای حالتی تسمه مانند می شود در می آورند .
ج : نخ سرمه (ملیله) :
یکی از انواع نخ های فلزی نخ سرمه می باشد . نخ سرمه بدون مغزی به رنگ طلایی و نقره ای است که نحوه تابیدن آن به صورت فنری بوده و کاملاً حالت ارتجاعی دارد . از این نوع نخ علاوه بر سرمه دوزی در زغره دوزی نیز استفاده می شود. نحوه ی تولید این نخ مثل نخ نقده بوده با این تفاوت که فنری شکل می باشد.
انواع نخ سرمه :
۱- سرمه لوله ای ساده ( مات یا فنری ) : که به صورت فنری وبه شكل حلقه هاي خیلی فشرده به هم تابیده می شود .
۲- سرمه الماسی ( تراش یا براق ) : که تابیدن آن فنري و به شکل مربعی و مکعبی انجام می گیرد .
۳- سرمه بلورسنت ( بلرسان ) : که به صورت فنریو به شكل حلقه هاي به هم فشرده و بسیار ظریف تابیده می شود و حالت ارتجاعی آن نسبت به سرمه ی لوله ای ساده و الماسی کمتر است.
نخ هاي مصنوعی
در راستای تهیه ی الیاف مصنوعی جهت بافت پارچه ، کارخانه های تولید نخ های سوزندوزی نیز از الیاف مصنوعی مانند نایلون،ابريشم مصنوعي و غیره استفاده کرده و نخ های مصنوعي گوناگون جهت سوزندوزی و گلدوزی به بازار عرضه مي كنند.
در بلوچستان ، سوزن دوزی ها را می توان به سه گروه پرکار ، میان کار و کم کار تقسیم کرد . در نوع اول که نفاست و قیمت بیشتری دارد و صبر و هنر بیشتری نیز صرف تولید می گردد، تمام سطح پارچه از بخیه های ظریف و رنگینی که در کنار هم می نشیند ، پوشیده می شود و سطح جدید از رنگ و نقش پدید می آید . در نوع کم کار ، فقط خطوط اصلی طرح ها سوزن دوزی می شود و طبیعی است که حد فاصل این دو نوع که اصطلاحا میان کار نامیده می شود ، علاوه بر خطوط اصلی قسمت هایی از زمینه نقوش نیز با سوزن دوزی تزیین می شود .
نقش و نگارهای عامیانه آمیخته با زندگی مردم است . منبع الهام بخش ، دیدهها و شنیدهها یا حتی آرزوهای مردم است . به بیان دیگر موتیفهای اصلی این نقش و نگارها بن مایه ذهنی دارد ، به همین دلیل ممكن است سوزن دوز در حین كار آن فی البداهه چیزی بیفزاید یا از آن كم كند . این نقش و نگارها نیز چون ترانههای عامیانه كه سرایندهی مشخصی ندارد معلوم نیست از كدام ذهن پویایی نشأت گرفته و جاودانه شده اند .
از دیگر ویژگی نگارههای عامیانه یكی هم این است كه برخی از آنها به مرور نام و مفهوم اولیه خود را از دست داده و به صرف تشابهی كه با شیئی یا حیوان بخصوصی داشته اند نام آن شیء یا حیوان را گرفته اند ، به این دلیل كه بدواً حضور بعضی نقشها منطقی به نظر نمی آید هر چند در هنر عامیانه نباید در جستجوی منطق و چار چوب از پیش تعیین شده ای بود ولی این بدان معنی نیست كه هنر عامیانه فاقد ضابطه و قانونمندی است . ابهامی اگر وجود دارد بی تردید ناشی از تعویض شناسنامه است.( ۲ )
بطور كلی خاستگاه نقش و نگارهای بلوچ را می توان در مفاهیم زیر طبقه بندی كرد :
۱ـ گلها و گیاهان مثل : مِرْچُك ، گل گلدان ، گل مورت كه مورت نام گردنبندی از زیور آلات زنان بلوچ است ولی در اصل مورت درختی است كه برگهای آن استفادهی داروئی دارد ، مثل برگهای درخت كُنار كه از آن سدر تهیه می شود ، بورُّك به معنای شكوفههایی است كه تبدیل به میوه نمیشوند ، بهار همان فصل بهار است ، شیرَگو كه از شیرهی خرما حاصل شده و چَنْدَن هار كه چَندَن درختی در هند است .
هر چند گل در این منطقه كمتر از مناطق دیگر ایران است ، ولی بلوچ از اَشكال هندسی بخصوص سه گوش كه قابلیت شكل پذیری بیشتری دارد برای ساختن طرح گلهای مختلف استفاده میكند و آنقدر از این نقش بهره جسته كه از سوزن دوزی تعبیر به گلستان دوزی می كند. ( نا گفته نماند كه كلمهی ئـك به معنای گل است و طرحهایی كه بدین نامند ، منظور نوعی گل است ) .
نقش و نگارهای عامیانه آمیخته با زندگی مردم است . منبع الهام بخش ، دیدهها و شنیدهها یا حتی آرزوهای مردم است . به بیان دیگر موتیفهای اصلی این نقش و نگارها بن مایه ذهنی دارد ، به همین دلیل ممكن است سوزن دوز در حین كار آن فی البداهه چیزی بیفزاید یا از آن كم كند . این نقش و نگارها نیز چون ترانههای عامیانه كه سرایندهی مشخصی ندارد معلوم نیست از كدام ذهن پویایی نشأت گرفته و جاودانه شده اند
۲ـ ابزار و وسایل زندگی : مثل پلیوار پنكهای كه شكل ظاهری آن شبیه پنكه است و پنكه وسیلهی سرما زای خوبی برای ایام گرم سال در بلوچستان است كه فصل تابستان آن بیش از سه ماه طول می كشد .
زن بلوچ به زیور آلات اهمیت زیادی می دهد و این را در نقشهای سوزن دوزی نیز می توان یافت؛ مثل جَوَك كه نام گردنبندی است و مورت كه قبل از این آمد و شمس بانور كه بانور به معنای عروس است و شمس نام قطعه طلایی است كه از روی موها وسط پیشانی آویزان می شود .
۳ ـ عناصر طبیعت مثل : ماه ءُ روچ ( Mah- o – roc ) همان ماه و خورشید است ، سات سهیلی ( Sat Sohayli ) به معنای ستارهی سهیل است ( البته سهیل به معنای میوهای كه بعد از وقت میرسد نیز هست) ، كوه بندر و …
۴ـ حیوانات مثل : كـئـار پادَك ( Kettar-e-padak ) : پای حشره ، مُرگ ءُ چورگ ( Morg-o-curag ) : مرغ و جوجه ، مُرگ پانچ ( Morg panc ) : پای مرغ ، بال كبوتر ، چَمّ ماهی ( Camm mahi ) : چشم ماهی و …
۵ـ ویژگیها یا اعضاء بدن انسان : چَمّ مژه ( Camm moza ) : چشم مژه ، چمّ سورمَگ ( Camm surmag ) : سورمهی چشم ، شَرّین جَنِك ( Sarren janek ) : زن خوب ، قلب جوانان ، چمّ بُروان ( Camm borwan ) : چشم ابرو ، پاد نُنُّك ( Pad-e-nonnok ) : پای نوزاد و …
قابل ذكر است كه چهرهی انسان در نقوش سوزن دوزی بلوچ به تصویر كشیده نمی شود ، چون نقاشی چهره یا هر جانداری را گناه می دانند و معتقدند روز قیامت از چنین شخصی خواسته می شود كه در آن اثر روح بدمد .
۶ـ ذهن و تخیل : هنرمند بلوچ چون دیگر نگارگران نقوش عامیانه بیشتر به آفرینشهای ذهنی خود توجه دارد. بلوچ در دنیایی از تخیل زندگی می كند ، چه بسا نقشهایی را می آفریند كه صاحب آن نقش را در عمر خود به چشم ندیده است مثل طرح طائوس ( Ta-us ) كه در بلوچستان وجود نداشته است و بلوچ این نگاره را در تعاملی كه با هندی ها داشته ، كسب نموده است.
آدینك ( Adink ) یعنی آینه ، نیز یكی از نگارههای مسلط بر دوخت بلوچ است ، زیرا بلوچ ، گویی در حیات خود همه جا محصور در آینه است . نور پرجلای خورشید در پهنهی بیابان خشك سكندر مانند كه دشت را چون آینه جلا می دهد و بلوچ را مسحور خود می كند . یكی از نمودهای بارز این شیء در « سكًه» جلوه كرده است كه آینه به مثابه مواد خام آن است . بلوچ در سوزن دوزی یا از آینه استفاده می كند یا نقش آن را به تصویر می كشد .
علاوه بر اینها از معنی لغوی برخی نقوش می توان به خاستگاه آن پی برد كه در موارد ذكر شده ی فوق به نمونه های فراوانی اشاره شد .
نامگذاری نقوش بیشتر به جهت شباهت آنها با امری خارجی ، قیمت بالا یا زیبایی فوق العاده است . مثل نقش « دلكش دست مَرَس » ( Delkass Dastnaras ) به معنای دل خواهان آن است ولی دست به آن نمی رسد كه به خاطر زیبایی و قیمت بالای طرح به آن چنان نامی داده اند .
گاه توجه جامعه به امری خاص مثلاً به فوتبالیست یا بازیگری باعث تغییر نام شده است ؛ مثل توپ علی دایی و اخیراً بامشاد . حتی نحوهی دوخت در نام آن تأثیر داشته است ؛ مثل گِرءُ هِلّ
( Ger-o-hell ) یعنی بگیر و بگذار. همانطور كه دو لوزی خالی در وسط نقش بسته كه از گرفتن تارهای كناری در دوخت و گذاشتن این قسمت ، چنین طرحی ایجاد شده است ، یا طرح روچ بَر ( Roc Bar ) كه به دلیل كندی كار دوخت، آنرا روز بر نامیده اند ، یعنی كار دوخت آنقدر كُند است كه روز را زود به پایان می رساند .
اما به طور کلی طرحها به دو نوع ساده و مرکب تقسیم میشوند. منظور از ساده، سادگی نوع دوخت نیست بلکه این نوع نقوش از تنوع بسیاری برخوردار است که نمیتوان به همه آنها اشاره کرد. در ادامه انواع این نقوش را بررسی میکنیم.
سوزن دوز پس از آماده کردن مواد اولیه و ابزار کار پارچه را که به عنوان ماده اولیه محسوب می شود ، به اندازه های مناسب در آورده و نقش مورد نظر را بر روی آن می دوزد .معمولا سوزن دوزان حرفه ای بدون کشیدن طرح کار دوخت را انجام می دهند ، در غیر این صورت ابتدا طرح کلی را با یک رنگ روی پارچه پیاده می کنند و سپس فواصل بوجود آمده را بر اساس نقش مورد نظر با نخ های متفاوت رنگی پر می کنند . سوزن دوزی گاه انفرادی و اهی به صورت دسته جمعی انجام می شود . در نوع گروهی ممکن است هر زن یک قطعه پارچه را انتخاب کرده و بدوزد یا اینکه دوخت هر نقش و رنگی بر عهده یک نفر قرار بگیرد . انواع محصولات سوزن دوزی عبارتند از :
امروزه صنایع دستی برای جلب بازار دخل و تصرفی در كیفیت این هنر بوجود آورده است كه به میزان قابل توجهی از ارزش فرهنگی آن كاسته است . مثلاً در سوزن دوزی برای سرعت و سهولت كار، نخست روی پارچه كتان حصیری یا ارگانزا كه مخصوص شماره دوزی است ، سوزن دوزی میكنند و سپس قطعهی سوزن دوزی شده را به لباس می دوزند كه به هیچ وجه ظرافت سوزن دوزی روی پارچه را ندارد . بعلاوه با استفاده از این شیوه به تدریج نام اصلی نقوش فراموش می شود و جای آن را اعداد و ارقام می گیرد ، زیرا سوزن دوز بجای اینكه نام نقش را بگوید هر نقش را بسته به تعداد تاری كه برای دوختن آن بكار می برد نام گذاری می كند؛ مثلاً چون برای دوختن نگارهی « موسم» (Mosom ) ، ۶ تار بكار گرفته می شود ، به این نقش شش تاری می گویند . در منطقه دلگان به نقش طائوس ، ۶ تاری و به نگارهی «بكالو» ۱۹ تاری می گویند .
همچنین كاربرد مُهر برای طرح نقش بر پارچه با دوخت بدون استفاده از مُهر ، دوخت متفاوتی را ایجاد می كند و از زیبایی آن می كاهد . مردم منطقه به این نقشها ، تپّهای گفته و به آن در مقابل دست دوزهای الهام گرفته از تخیل برای حك نمودن نقش ، به دیده حقارت می نگرند .
شباهت برخی طرحها به وقایع روز مره كه گاه اهمیت می یابند و یا مكان دوخت باعث تغییر نام اصلی آنها شده تا جایی كه نام اصلی از یاد رفته است مثل طرح توپ علی دایی و كویئـه دوچ كه به دوختهای شهر كویته پاكستان گفته می شود .
امید كه شتابزدگی نسل جدید ، این هنر اصیل را كه اقتصادی نیز هست به باد فراموشی نسپرده و برای پایداریش بكوشد.