طراحیهای لوکوربوزیه ترکیبی بین کارکردگرایی جنبش مدرن با نوعی اکسپرسیونیسم شجاعانه و مجسمهگونه بود. او به اولین نسل مکتب بینالمللی معماری تعلق داشت و از توانمندترین مبلغان آن به شمار میرفت. لوکوربوزیه در معماریاش اشتیاق به کاربردی بودن را، که در میان هم نسلیهایش محبوب بود، با نوعی اکسپرسیونیسم قوی پیوند زد. وی همچنین اولین معماری بود که روی قابلیتهای بتن قالبگیری شده کار کرد. در سال ۲۰۱۶، ۱۷ اثر معماری لوکوربوزیه جزو میراث جهانی یونسکو دستهبندی شد.
لوکوربوزیه در شهری کوچک در منطقه کوهستانی یورا (Jura) در سوئیس به دنیا آمد. این شهر از قرن هجدهم مرکز ساخت دقیقترین ساعتهای جهان بود. او در تمام زندگیاش تحت تأثیر زمختی محیط و خردگرایی فضای پروتستانی اطرافش بود. در سن سیزده سالگی، لوکوربوزیه مدرسه ابتدایی را ترک کرد تا در مدرسه هنرهای دکوراتیو لاشو دو فون به یادگیری میناکاری و حکاکی روی ساعت که تجارت پدرش بود بپردازد. در آنجا چارلز لپلاتنیه (Charles L’Eplattenier) که لوکوربوزیه از او به عنوان تنها معلمش یاد میکرد، به او تاریخ هنر، طراحی و زیباییشناسی ناتورالیستی «آرت نوو» را آموزش داد.
این لپلاتنیه بود که تصمیم گرفت لوکوربوزیه سه سال تحصیلش را تمام کند و معمار شود. او همچنین اولین تمرین روی پروژههای محلی را به لوکوربوزیه سپرد. از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۱ با راهنمایی لپلاتنیه، لوکوربوزیه مجموعهای از سفرها را پیش گرفت که نقش مهمی در آموزشش به عنوان یک معمار خودآموخته بازی میکرد. در طی این سالهای سفر از اروپای مرکزی و مدیترانه، او سه اکتشاف بزرگ معماری داشت. یکی از این سه کشف، «صومعه اِما» در گالوتزو (Galluzzo) در توسکانی بود که تضادی را بین فضاهای جمعی وسیع و اتاقکهای انفرادی ایجاد میکرد و پایه ایده او برای ساختمانهای مسکونی را شکل داد. از معماری رنسانس متأخر قرن شانزدهم آندریا پالادیو (Andrea Palladio) در منطقه ونیزی ایتالیا و محوطههای باستانی یونان نیز تقسیمات کلاسیک را آموخت. در آخر، معماری معروف مدیترانه در شبه جزیره بالکان نیز به او درکی از فرمهای هندسی داد و هدایت نور و استفاده از مناظر به عنوان زمینه معماری را به او آموخت.
در سن ۳۰ سالگی او برای زندگی به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا آموزشش یک سال بعد به پایان رسید. در همین زمان او با نقاش و دیزاینر، آمده اوزانفان (Amédée Ozenfant)، ملاقات کرد. «آمده»، لوکوربوزیه را با هنر معاصر آشنا کرد. در طی این آموزشها لوکوربوزیه با زیبایی شناسیِ تصویری جدیدی آشنا شد که انتزاع پیچیده کوبیسم را رد میکرد و به فرمهای هندسی ساده و خالص اشیای روزمره ارجاع میداد. در سال ۱۹۱۸ آنها بیانیه پیوریست (Purist) را با هم نوشتند و منتشر کردند. در سال ۱۹۲۰ همکاری آنها با شاعری به نام پل دورمه (Paul Dermée) به تاسیس مجله آوانگارد لِسپری نوو (L’Esprit Nouveau) یا همان روح جدید انجامید. این مجله درباره هنرهای مختلف و علوم انسانی بود و همکاران درخشانی داشت و ایدههای معماری و برنامهریزی شهری که پیشتر توسط آدولف لوس (Adolf Loos) و هنری فان د ولده (Henri van de Velde) معرفی شده بود و علیه سبکهای گذشته و دکوراسیون بدون ساختار میجنگید و از کاربردگرایی دفاع میکرد را در مطالبش میگنجاند.
همکاری با اوزانفان شروع حرفه لوکوربوزیه به عنوان یک نقاش و نویسنده بود. آن دو با هم برای مجله مقاله مینوشتند و البته آنها را با نام مستعار امضا میکردند. در اصل لوکوربوزیه نام مستعار این معمار معروف بود که به پیشنهاد اوزانفان انتخاب شد. او اعتقاد داشت «خانه، ماشینی است برای زندگی» و «خیابان پیچدار مسیر الاغ رو و خیابان صاف، مسیر آدم رو است». این دو از معروفترین جملههای دنیای معماری بهشمار میروند. این مجله برای لوکوربوزیه یک سکوی پرتاب برای ورود به دنیای کار عملی بود. در سال ۱۹۲۲ او با عموزادهاش پیر ژانره (Pierre Jeanneret) یک استودیو افتتاح کردند. همکاری بین آن دو تا سال ۱۹۴۰ ادامه داشت. دوره کاری لوکوربوزیه با جنگ جهانی دوم به دو قسمت تقسیم میشود.
سالهای بین ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۰، به لحاظ پروژههای معماری و برنامهریزی شهری سالهایی غنی بود. همانطور که همیشه از لوکوربوزیه انتظار میرفت، پروژههای نساختهاش به محض اینکه رونمایی میشدند به اندازه ساختمانهای تمام شده بحث برانگیز و مورد توجه بودند. او در سال ۱۹۲۲ در سالن پاییز دو پروژه رونمایی کرد که ایدهاش از فضای اجتماعی را بیان میکردند. خانه سیتروهان (Citrohan House) پنج شاخصهای که به گفته خود این هنرمند مفهومش از معماری مدرن را توصیف میکردند، به نمایش میگذاشت: ستونهایی که سازه را نگه داشته و زمین زیرش را آزاد میکنند، تراس پشت بامی که میتواند به یک باغ تبدیل شود و یکی از بخشهای مهم خانه است و سر در ورودی بدون تزئین،جند نمونه از این ویژگیها است. فضای داخلی، نوعی تضاد فضایی معمول مابین فضای باز و اتاق خوابهای سلولمانند دارد. ایده پارکهای سبز و باغهایی که زیرِ مجموعهای از برجها قرار دارند، در این دوره از کار او به چشم میخورد.
اگر چه لوکوربوزیه از ابتدا بیشتر به ساختمانهایی برای تعداد بالای ساکنین علاقه داشت، در دوره پیش از جنگ بیشتر برای افراد ثروتمندی که خانههای شخصیشان را به او سفارش میدادند، طراحی انجام میداد. این خانهها همگی دارای فرمهای ساده هندسی و سردرهای ساده بودند. اولین خانه به اوزانفان تعلق داشت که در سال ۱۹۲۲ طراحی شد و بعداً نیز خانهای برای مجموعهدار سوئیسی رائول لاروش (Raoul La Roche) و دیگران ساخت.
در سال ۱۹۲۷ او در یک مسابقه با موضوعیت طراحی مرکز جدید «لیگ ملل» در ژنو شرکت کرد. پروژه او با دیوارهای شیشهایش یکی از بهترین نمونه کارهای این معمار برای «تحلیل کاربردی» بود. او برای اولین بار ساختمان اداری یک ارگان سیاسی را به شکلی جز یک معبد نئوکلاسیک طراحی کرد. این طرح پیشنهادی قطعاً برنده جایزه اول بود ولی به خاطر کشیده نشدن با مرکب هندی که از قوانین مسابقه بود از دور حذف شد. رسوایی حذف کردن طرح او برایش موقعیتی فراهم کرد تا شناخته شود و او را با معماری آوانگارد مدرن بشناسند.
در انتهای دهه ۱۹۳۰ لوکوربوزیه پروژههای معروفی مانند نقشههای جامع الجزایر و بوئنوس آیرس ، ساختمان وزارت آموزش و سلامت در ریو و موزه «فیلیپ ویل» در آفریقای شمالی را به دست گرفت. او همچنین در سال ۱۹۳۵ سفری به آمریکا داشت. البته قبل از ورود او شهرتش در این کشور فراگیر شده بود.
فعالیتهای متنوع لوکوربوزیه با سبک زندگی انتخابی او تطابق داشتند. او مانند همکارش «والتر گروپیوس» یک معلم نبود، اما رئیسی بود که خود را تنها در دفتر کارش حبس میکرد و برخلاف همکارانش که از سرتاسر جهان دور هم جمع شده بودند و در یک استودیوی بزرگ کار میکردند، او تنها بعد از ظهرها به دفتر کار میرفت. قطع رابطه همکاری با اوزانفان در سال ۱۹۲۵ به حرفه او به عنوان نقاش آسیبی نزد و او معمولاً صبحها در خانه به نقاشی مشغول بود. در اواسط دهه ۱۹۳۰، او تحت تأثیر «فرنان لژه» قرار گرفت که یکی از معدود دوستهای خوب او باقی ماند.
جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان، فعالیت لوکوربوزیه را نیز به عنوان یک سازنده و مسافر متوقف کرد. علاوه بر این همکاری بیست سالهاش با «پیر ژانره» نیز بعد از پیوستن ژانره به نیروی مقاومت فرانسه به پایان رسید. اگر چه او برای کار با دولت «ویشی» آماده بود، در آن زمان ساختمانهای کمی در فرانسه ساخته میشدند و فعالیتهای او به نقاشی، نویسندگی و تفکر خلاصه شد.
اندیشههای لوکوربوزیه در این زمان به شکلگیری ایدهی اولیهی مودولور (Modulor)، مقیاسی از اندازههای هارمونیک که عناصر معماری را در تناسب با قامت انسان قرار میداد، منجر شد. این تئوری نهایتاً در سال ۱۹۵۰ تکمیل شد و لوکوربوزیه آن را در طراحی تمام ساختمانهای بعدیاش استفاده کرد و امید داشت با این کار به یک مقیاس انسانی برسد. وقتی جنگ به پایان رسید، لوکوربوزیه به پیکاسوی معماری تبدیل شده و برای شاگردانش نماد مدرنیته بود.
لوکوربوزیه فکر میکرد که بالاخره میتواند تئوریهایش را در نقشهکشی بازسازی فرانسه بهکار گیرد. او در سال ۱۹۴۵ دو نقشه برای شهرهای سن دیه (Saint Dié) و لا پَلیس-روشل (La Pallice-Rochelle) آماده کرد. در سن دیه در کوهستان ووژ (Vosges) او پیشنهاد گروهبندی مجدد ۳۰ هزار تن از ساکنان شهر نابود شده در پنج برج مسکونی قابل استفاده را داد. این نقشهها رد شدند اما در سرتاسر جهان سفر کرده و به یک دکترین تبدیل گشتند. لوکوربوزیه تلخ شده بود و این تلخیاش زمانیکه یکی از اعضای ژوری معماری برای ساخت ساختمان سازمان ملل در نیویورک شد، افزایش یافت زیرا از او برای طراحی ساختمان دعوت نکردند. در نهایت به لطف دولت فرانسه و حمایتهای بیپایانش، او توانست موقعیت ساخت یک مجموعه مسکونی بزرگ خصوصی را پیدا کند.
تنها از سال ۱۹۵۰ بود که لوکوربوزیه در مقیاس بزرگ در خارج از فرانسه شروع به فعالیت کرد. در سال بعد او باز این موقعیت را پیدا کرد که اصول طراحی شهریاش را در مقیاس یک کلانشهر عملی کند. کاملاً بدون ارجاع به سنت محلی، او کاخ عدالت و کاخ مجلس را هم طراحی کرد. از دیگر پروژههای لوکوربوزیه میتوان به «موزه ملی هنر غرب» در توکیو و «مرکز هنرهای بصری کارپنتر» در دانشگاه هاروارد اشاره کرد. او در سالهای بعد پروژههای مختلف و بزرگی را در کشورهای گوناگون انجام داد و در سال ۱۹۶۵ ناگهان به هنگام شنا درگذشت. برای او که حس میکرد توسط هم عصرانش هرگز به خوبی درک نشد، در زمان مرگ تشییع جنازهای ملی برگزار کردند و سه سال بعد بنیاد لوکوربوزیه افتتاح شد.