gardeshban.ir

سرشاخ شدن فرهنگ با کرونا

علیرضا حسن‌زاده از تاثیراتی که کرونا در ابعاد گوناگون زندگی ما داشته و تغییر برخی جنبه‌های فرهنگ می‌گوید.
کد خبر: ۴۵۸۷۰
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۰-1400 July 15
گردشبان (gardeshban.ir) :
این مردم‌شناس و رییس پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در گفت‌وگو با ایسنا، درباره سرشاخ شدن مقوله فرهنگ با کرونا، با تأکید بر الگوی توسعه چنین بیان کرد: توسعه چه در سطح ملّی و چه در سطح بین‌المللی اگر با دوقطبی‌سازی فقیر و غنی و کاخ و کوخ در کنار هم همراه باشد، جز مصیبت و بیماری، تحفه‌ای برای بشر نخواهد داشت. در عصر تغییرات اقلیمی بشر می‌بایست بفهمد که نمی‌تواند یک طرف دنیا را به بهشت، و طرف دیگر را به دوزخ تبدیل کند. همسایگی دوزخ و بهشت ممکن نیست. در حال حاضر دنیا شبیه کشتی تایتانیک شده که طبقاتی‌ است و متأسفانه مسافران کشتی کوه یخ را نمی‌بینند یا به بیان بهتر دیر می‌بینند.

از آن‌جایی‌که کرونا اولین بیماری پاندمیک تجربه‌شده در دنیا نبوده و مشخصاً آخرین آن هم نیست، این مردم‌شناس درباره‌ امکان و یا عدم‌ امکان بازگشت جامعه به حالت اولیه بعد از واکسیناسیون توضیح داد: الگوی توسعه در جهان به‌ویژه با نابرابری موجود در دنیا و نیز آسیب‌هایی که به محیط‌زیست وارد شده، با چالش‌های اساسی روبه‌رو شده است.‌ سرعت ظهور پاندمی‌ها و حرکت جغرافیایی آن‌ها از یک قاره به قاره دیگر افزایش یافته و این مسئله با تغییرات اقلیمی هم همزمان شده است. بنابراین بشر در یک دوراهی ایستاده؛ تغییر مسیر توسعه یا ادامه پرخسارت آن. باید دید طرفداران کدام‌یک از این انتخاب دست بالا را خواهند داشت. در حالی امروزه از طرح‌های شگفت‌انگیزی چون شهرهای آکواریومی در مریخ و نیز شهر-سفینه‌های سیّار در فضا صحبت می‌شود و سخن از تکنولوژی‌های حرکت در کهکشان‌هاست که بشر در حال نابود کردن زمین است. نابرابری بی‌داد می‌کند و با پولی که یک‌ ثروتمند فضانوردی می‌کند، می‌شود چندبرابر مردم جهان را واکسینه کرد. به‌نظر می‌بایست در این‌جا بازاندیشی رخ دهد. از سوی دیگر، فقر عامل گسترش پاندمی می‌شود. آیین‌های هندیان فقیر و گسترش بیماری به دلیل اشکال خاک‌سپاری و گسترش بیماری از طریق رودخانه‌ها و آب‌های رودخانه‌ها جای تأمل دارد.

حسن‌زاده در پاسخ به سوالی درباره‌ تأثیر تغییراتی که کرونا بر فاصله گرفتن افراد، گروه‌های دوستی، خانوادگی و گروه‌های شغلی از یکدیگر گذاشته است، بیان کرد: پویایی آیین‌ها امری طبیعی در طی دوره‌های تاریخی‌ است اما می‌توان گفت منابع مهم هویت ایرانی که دارای ویژگی بازنمودی قوی هستند، به‌طور همزمان بُعدی بیناآیینی و بینامتنی دارند. این امر مانع از زوال آیین‌ها در طی تاریخ طولانی ایران با وجود همه فراز و نشیب‌ها شده است. تغییر آیین‌ها در سطح نمادهای جانبی یا ابزاری است، نه نمادهای اصلی یا مسلط. مثلاً نوروز و بُن‌مایه باززایی و تولد دوباره در آن همیشه زنده می‌ماند حال آن‌که نمایش آن یا فضای نمایش آن ممکن است دچار تغییر شود.

این مردم‌شناس درباره‌ امکان دستخوش تغییرات شدنِ رسوم بعد از پایان روند واکسیناسیون ادامه داد: در دوره کرونا تفاوت در ظهور فضای سوم یا آستانه‌ای بوده یعنی آستانگی در حوزه (فضای) عمومی به سمت حوزه یا فضای مجازی حرکت کرده‌ است. البته می‌توان پیش‌بینی کرد که پس از پایان کرونا با توجه به این‌که سوگواری‌ها و اندوه‌ها در این دوره کامل نبوده و یکپارچه شدن شکل کامل نداشته، با برگزاری آیین‌های متعدد پس از عادی شدن شرایط و محو شدن پاندمی روبه‌رو شویم. 

حسن‌زاده معتقد است: مهم‌ترین اتفاقی که می‌تواند رخ دهد، بازاندیشی درباره وضعیت و الگوهای توسعه در جوامع است. آن‌طور که راپاپورت نشان داده آیین‌ها دارای بنیان‌های قوی زیست‌محیطی هستند و گونه‌ای اکولوژی مقدس را نمایندگی می‌کنند.‌ در فرهنگ ایرانی این خصلت خیلی برجسته است؛ به‌طوری‌که با سه مدل طبیعت و میراث طبیعی خود را حفظ می‌کرد: روایی‌سازی، قدسی‌سازی و آیینی‌سازی. در دوره مدرنیزیشن کارکرد زیست‌محیطی آیین‌ها کاهش یافته و گاه حتی عکس شده، مثل آتش‌سوزی جنگل‌ها در سیزده به‌در. شاید زمان آن باشد که به گفتمان اکولوژی مقدس و بایوکراسی موجود در آیین‌های ایرانی بازگردیم.

او در ادامه می‌گوید: به همین دلیل، این اولین‌بار نیست که مردم جهان و از جمله ایران با اپیدمی مواجه می‌شوند. آیین‌های ایرانی در طاعون‌ها و وباهای گذشته و از جمله آنفلوآنزای ۱۹۱۸ از بین نرفت. تغییر در سطح نمادهای جانبی خواهد بود، نه کلیدی.

اندیشه‌های کلی و جمع‌گرایانه‌ فرهنگ ما با مفهوم فاصه‌گذاری اجتماعی در دوران کرونا در تعارض است. همین مسئله باعث شده در بزنگاه‌های اجتماعی و مذهبی، خیل عظیمی از مردم با دیدگاه‌های مختلف، دچار درگیری شوند. رییس پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره‌ تأثیرات ثانویه و احتمالی این درگیری‌ها این‌چنین گفت: علوم میراثی و هویتی نقشی بسیار مهم در دوره مدرن بازی می‌کنند. برای مثال مکانیسم و کارویژه بایوکراتیک آیین‌های ایرانی دچار آسیب و فراموشی شده و به این دلیل، در این دوره که با فراموشی ابعاد هستی‌شناختی آیین‌های ایرانی روبه‌رو هستیم، علوم میراثی می‌توانند نقشی مهم در ایجاد تفاهم بر سر تعریف چگونگی آیین‌ها در شرایط بحرانی چون پاندمی بازی کنند.

او با تأکید بر ویژگی‌های «علوم میراثی» ادامه داد: علوم میراثی به دو دسته قابل تقسیم هستند؛ علوم مرتبط با میراث ناملموس چون مردم‌شناسی و علوم مربوط به میراث ملموس. رابطه علوم میراثی یا همان علوم هویتی با هم میان‌رشته‌ای است. مردم‌شناسی «دانش کارگاهی» را به «دانش عمومی» تبدیل می‌کند و برعکس یعنی «فولک نالج» یا «اندیجینس نالج» را به «پابلیک نالج» تبدیل می‌کند. مثال بارز آن هم مثال ماهی آهنی در ادبیات مردم‌شناسی متأخر است. از نظر مردم‌شناسی، در آیین‌های ایرانی و فرهنگ زیارت، «شفا» مبتنی بر تشرّف است؛ یعنی در هستی‌شناسی و جهان‌بینی آیین‌های ما برای دستیابی به شفا باید به تشرّف رسید. به این دلیل، نفس حضور در آیین به‌‍ویژه در دوره پاندمی به معنی دستیابی به شفا نیست بلکه خلوص باطنی و قلبی معیار اصلی است و این امر با ارزش‌های عرفانی تشیع همسو است. فرمایش «قبورنا فی قلوب من والانا، قبورنا فی قلوب شیعتنا» بر ارزش باطنی قلب دلالت دارد. در این‌جا لازم است پارادایم‌هایی چون آیین، علم و غیره با هم رابطه‌ای گفت‌وگویی داشته باشند و یکدیگر را نقض نکنند. این امر به توجه بیشتر به علوم میراثی و هویتی نیازمند است.

این مردم‌شناس و رییس پژوهشکده مردم‌شناسی درباره‌ تغییرات الگوهای مصرف در دوران کرونا این‌طور شرح می‌دهد: مدرنیزیشن سبک زندگی انسان را با سرعتی خیره‌کننده تغییر داد و این در حالی‌ است که تغییر سبک زندگی با گسست از افق و سپهر سنّت‌های روستایی و عشایری و حتی شهر پیشامدرن همراه بود. انقلاب شهری و صنعتی در موج‌های نخست مدرنیته به انکار دانش بومی و فرهنگ‌های بومی و سنتی (و غیراروپایی) پرداخت و مرور انتقادی این پارادایم مدرن تنها در اواخر قرن بیستم ممکن شد که سازمان‌هایی چون «یونسکو» و اندیشمندان مختلف اهمیت دانش بومی و سازگاری انسان با طبیعت را یادآور شدند. بر این اساس مفهوم «توسعه پایدار» به‌معنی توسعه‌ای سازگار با محیط‌زیست، بافت بومی و فرهنگی تعریف شد.‌ اما هنوز مدل غالب توسعه، بدون‌توجه به محیط‌زیست و ارزش‌های بومی و ارزش‌هایی چون عدالت و حقوق برابر انسانی در جهان است. به این دلیل، جهان نیاز به یک چرخش پارادیمی دارد تا الگوهای خود را در مدل‌های توسعه و سبک زندگی تغییر دهد.

حسن‌زاده ادامه داد: این الگوها با آسیب جدی به طبیعت و محیط زیست و حتی میراث فرهنگی بشری همراه بوده‌اند. تغییرات اقلیمی اکنون جهان را تهدید می‌کند. تنوع زیستی، گیاهی و جانوری در حال کاهش شدید است. منظر طبیعی و میراثی آسیب‌ دیده است. چنین الگویی از توسعه بشر را به‌جای بهشت به دوزخ می‌رساند. میزان آسیبی که محیط‌زیست در قاره‌های مختلف در قرن ۲۰ و ۲۱ دیده، کل تاریخ بشر ندیده است. از سوی دیگر، برتری اقتصاد و سیاست بر فرهنگ و حقوق انسانی ما را با جهانی دوقطبی مواجه می‌سازد که آبستن بحران‌های بزرگی چون بیماری و جنگ است و اخلاق به‌معنی احترام به دیگری، در آن غایب است. پس از جنگ جهانی دوم، انسان آموخت که باید از نژادپرستی و قوم‌مداری دوری جوید. حال باید دید از پاندمی کرونا هم انسان درس می‌آموزد؟ فعلاً که توزیع نابرابر کرونا که مورد اعتراض دبیر کل سازمان ملل نیز قرار گرفت، نشان می‌دهد که هنوز قدرت‌های بزرگی در جهان هستند که درسی از کرونا نگرفته‌اند. به نظر می‌رسد جهان در سطح ملّی، منطقه‌ای و بین‌المللی باید این چرخش پارادایمی را پیش بگیرد: «الگوی توسعه پایدار با تأکید بر اقتصاد سبز و اقتصاد میراث و عدم‌تخریب محیط‌زیست و محیط‌های میراثی، احترام به حقوق حیوانات و گیاهان، اقتصاد حفظ و احیا به‌جای اقتصاد ساخت و ساز، حفظ تنوع زیستی و فرهنگی در جهان، برچیدن نابرابری در جهان و دوقطبی فقیر و غنی.»

رییس پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره چالش‌های ارتباطات میان‌فردیِ خانوادگی در طول پاندمی تا به‌این‌جای کار این‌گونه گفت: نخست باید گفت نزدیکی اعضای خانواده به هم و طی کردن ساعاتی بیشتر با یکدیگر نتیجه ملموس پاندمی بوده است اما لزوماً این با هم بودن با صمیمت بیشتر توأم نبوده. ظاهراً میران تنش به‌ویژه در خانواده‌هایی که دچار آسیب‌هایی چون اعتیاد، فقر، بی‌کاری و عدم‌سازگاری هستند بیشتر بوده و در قالب «خشونت خانگی» در جهان خود را نشان داده است. از سوی دیگر فضای خانه به اصلی‌ترین فضای زندگی تبدیل شد که بسته به وسعت و فضای خانه اعضای خانواده شرایط مختلفی را تجربه کردند. طبیعی است که در خانه‌های کوچک و آپارتمانی فشار بیشتر بوده است و یکی از دلایل بی‌توجهی به قواعد سفر در دوره کرونا هم همین فشار فضای سخت و بسته خانه‌های آپارتمانی‌ است. یکی از دلایل آستانه‌ای شدن آیین‌هایی چون «چهارشنبه‌سوری» هم در چند دهه اخیر همین بوده است.

او اضافه کرد: اصولاً مدل گردشگری داخلی ما حرکت از شهرهای آپارتمانی به شهرهای با معماری برون‌گرا و باز چون شهرهای استان‌های شمالی است. جریان تبدیل شدن شمال ایران به خانه‌های ویلایی را هم باید در ناکارآمدی فضای شهری به‌مثابه فضای زندگی به‌ویژه در فضاهای خانگی و داخلی دید. طبیعی‌ است که در این حالت جمعیت مثل موج از فضاهای محدود به سمت فضاهای باز حرکت می‌کند و گردشگری توده‌ای که آسیب‌زاترین نوع گردشگری است، در کشور شکل می‌گیرد. اما گذشته از آن، مشکل دیگر آسیب‌هایی‌ است که گروهی از کودکان از جمله کودکان ایرانی به‌دلیل از دست دادن والدین خود در این دوره تجربه کرده‌اند که باید حتماً برای حمایت عاطفی از آنان، سازمان‌ها و وزارتخانه‌های مسئول فکری کنند. در این دوره اهمیت دو فضا با توجه به محدود شدن فضا و حوزه عمومی بر پایه فاصله اجتماعی و فیزیکی برجسته شد؛ یکی فضای «درون‌خانگی» و دیگری «فضای مجازی».

علیرضا حسن‌زاده درباره معانی سوگواری پیش و پس از کرونا در جهان و ایران خاطرنشان کرد: رویکردها در همه‌جای جهان، با وقوع کرونا به سمت الگوی «اندوه ناتمام»، «سوگواری ناقص» یا «آیین گذار ناقص» رفته است. البته کوشش شد تا با مجازی کردن آیین‌های سوگ این امر تا حدی جبران شود اما واقعیت آن است که بازپیوست آن نمی‌تواند در فضای مجازی چون فضای واقعی شکل گیرد. بر این اساس باید حمایت‌های عاطفی و روانی بیشتری از جامعه و اعضای آن صورت گیرد. اصولاً دوره کرونا با کاهش فضاهایی که به آن سوپاپ اطمینان می‌گویند، همراه است. پیش‌تر آیین‌ها فشارهای روحی، اجتماعی و اقتصادی فرد را کاهش می‌دادند اما در این دوره طبیعی است که این نقش و کارکرد آیین تضعیف شود. به نظر می‌رسد با موجی از برگزاری آیین‌ها یا آیینی شدن مضاعف جامعه در دوره پساکرونا روبه‌رو خواهیم بود و این امر محدود به ایران نیست و همه جوامع را دربر می‌گیرد.
پنجره
ارسال نظر
گردشگری به روایت تصویر
نگاه دوم
یادداشت
مناطق آزاد
داغ
پربازدیدها
آخرین اخبار