گردشبان (gardeshban.ir) :
موزهها چند سالی است که شبکههای ارتباطی را بین خودشان شکل دادهاند و مانند گذشته محدود به ارتباطات رسمی نیستند.
روز سلفی گرفتن با موزه ابتدا توسط چند موزه بزرگ مورد استقبال قرار گرفت و در ادامه به تدریج موزههای دیگری به آنها ملحق شدند، از آنجا که موزهها خودشان مرجع به حساب میآیند به دنبال جریانسازی و انجام مجموعهای از رویدادها هستند. آنها دریافتهاند با توجه به منافع و مسائل مشترکی که دارند اگر یک شبکه بین خودشان ایجاد کنند میتوانند فراتر از محدودیتهای مرزی منابعی را جذب و مسائلشان را برطرف کنند.
این مراکز در نظر دارند با بازاریابی نوین ارتباط خود را با مخاطبانشان افزایش دهند. از سوی دیگر شاهدیم تجربههای جدیدی که از فضای مجازی حاصل میشود، امکاناتی را فراهم میکند که با شیوه زیست گذشته متفاوت است به طوری که مخاطبان خود تولیدکننده محتوا هستند و این محتواها میتوانند به ابزاری برای بازاریابی موزهها بدل شوند.
زمانی که یک مخاطب در موزهای سلفی گرفته و آن را منتشر میکند به نوعی آن موزه خاص را تایید کرده و پیوند خود را با آن فضا با دیگران به اشتراک میگذارد تا نشان دهد تجربه خوشایندی داشته است. انتشار این عکسها با هشتگهای مشابه، شبکهای را میان به اشتراکگذارندگان شکل میدهد که هر روزه امتداد یافته و قابل توقف نیست. به این ترتیب علاقهمندان موزه در ایران با علاقهمندان و مخاطبان موزه در سایر مناطق جهان با هم ارتباط گرفته و یک شبکه جهانی را شکل میدهند که معطوف به مرزهای جغرافیایی نیست.
در ایران ما چه میزان امکانات و شرایط داریم تا موزههایمان را در سطح جهانی مطرح کنیم؟ برای این کار ما باید کلی بودجه صرف کنیم تا بتوانیم نمایشگاه برگزار و به وسیله آن توریستها را ترغیب کنیم تا به کشورمان سفر کنند. در حالی که ما میتوانیم با استفاده از ابزارهای نوین مشابه همین عکسها پیوندهای خود را با مخاطبان و توریستهای خارجی برقرار کنیم. این هشتگها یک کارکرد مهم دارند و آن شکلگیری این بازارها برای ما و ایجاد یک فرصت جدید است.
چنین کمپینها و روزهایی به مثابه یک ترفند و روشهای جدید بازاریابی برای مدیریت موزهها تلقی میشوند. در دنیای کنونی اخبار رسمی کاربرد دیگری پیدا کردهاند و مخاطبان تجربههای غیرجدی و خودمانی را به این اخبار ترجیح میدهند. از این روست که عکسهای سلفی با موزهها خود یک رسانه و ابزار جدید است.
بسیاری از افراد ممکن است موزه لوور را نشناسند ولی مونالیزا برایشان آشنا باشد یا حتی نام این موزه با نام این تابلو برایشان عجین شده باشد. اگر مونالیزا به برند و شاخص بدل شده به واسطه تکثیر شدن زیاد در قالبهای فیلم، رمان، مگنت، پازل، کارت پستال و... است که آن را در دسترس همگان قرار داده است.
مشکلی که در ایران با آن مواجهیم این است که اثر قدرتمند شناخته شده زیادی از موزههایمان در سطح جهانی نداریم. در حالی که اگر قرار است اقتصاد موزهها شکوفا شود و برای آنها بازاریابی داشته باشیم، این اقدام تنها با نام موزه میسر نخواهد بود.
ما نیاز به تبلیغ به اشکال دیگری نظیر تصاویر، استوریهای اینستاگرامی، موشنگرافی، انیمیشن، هشتگها و... داریم. هر روزه در هر ساعتمیلیونها عکس در سراسر جهان گرفته و با دیگران از طرق مختلف به اشتراک گذاشته میشود.
سلفی گرفتن با موزهها علاوه بر دموکرات کردن موزهها به این شکل که مخاطب سلیقه خود را در آن دخیل دانسته و به شکلگیری گروههای تخصصی کمک میکند، موزهها را مخاطب محور کرده و به تجربه بازدیدکنندگان اهمیت میدهد.