پیروان مذهب مسیحیت هر سال در روز تولد حضرت عیسی (ع)، روز کریسمس را جشن میگیرند. در این روز مردم به یکدیگر هدیه میدهند، درخت کریسمس تزئین میکنند، در مراسم کلیسا شرکت میکنند و در کنار خانواده و دوستان شام میخورند.
کریسمس به تاریخ ایرانی 4 دی ماه است و شب کریسمس (Christmas Eve) را شب قبل از روز جشن کریسمس، یعنی 24 دسامبر میگویند.
البته آداب و رسوم کریسمس در کشورهای مختلف متفاوت است. یکی از سنتهای جالب روز کریسمس انتظار برای رسیدن بابانوئل و گرفتن هدیه است.
از سال ۱۸۷۰ تاکنون، روز ۲۵ دسامبر یکی از تعطیلات رسمی در آمریکا شناخته میشود. امروزه کریسمس یکی از اعیاد محبوب در سراسر جهان بهشمار میرود. در اینجا شما را با تاریخچهی این جشن زیبا بیشتر آشنا میسازیم.
سالهای زیادی است مردم جهان در اواسط زمستان جشن برپا میکنند؛ حتی پیش از متولد شدن عیسی مسیح.
در زمانهای خیلی دور، مردم اروپا در تاریکترین روزهای زمستان تولد و نور را جشن میگرفتند. بسیاری از مردم پس از پشتسر گذاشتن یک زمستان سخت، انقلاب زمستانی را جشن میگرفتند و با اشتیاق فراوان انتظار آمدنِ روزهای بلندتر و لذت بردن از نور خورشید را میکشیدند.
اهالی اسکاندیناوی از تاریخ ۲۱ دسامبر و مصادف با انقلاب زمستانی تا ماه ژانویه، جشن مذهبی یول (Yule) را برپا میکردند. آنها بازگشت خورشید را با آتش زدن تودهی بزرگی از هیزمها جشن میگرفتند.
پدرها و پسرها مقادیر زیادی هیزم جمع میکردند و به خانه میآورند. سپس آنها را آتش میزدند و تا خاموش شدن آتش به جشن و برپایی ضیافت میپرداختند. خاموش شدن آتش این هیزمها معمولا تا ۱۲ روز طول میکشید. مردم اسکاندیناوی اعتقاد داشتند آتش نماد خوک یا گوسالهای است که در سال پیشِ رو متولد میشود.
پایان ماه دسامبر بهترین زمان برای برپاییِ جشن در سراسر اروپا بود. در این موقع از سال، مردم بیشتر گاوهایشان را میکُشتند تا مجبور نباشند در طول زمستان به آنها غذا بدهند. در تمام طول سال، این تنها زمانی بود که آنها ذخیرهی گوشتِ تازه داشتند.
در کشور آلمان، مردم در تعطیلات زمستانی خدای باستان یعنی اودین (Odin) گرامی میداشتند. آلمانیها از اودین وحشت داشتند و معتقد بودند او در شب، هنگام پرواز در آسمان مردمش را مشاهده میکند. سپس تصمیم میگیرد که چه کسی لایق خوشبختی و چه کسی لایق مرگ است. به دلیل حضور اودین مردم ترجیح میدادند در خانه بمانند.
در روم باستان، زمستان به اندازهی شمال اروپا سخت و طاقتفرسا نبود. ساترنالیا (Saturnalia) جشنی است که به احترام ساتورن (Saturn) یا خدای زحل برپا میشد. ساتورن در فرهنگ روم باستان، خدای کشاورزی بود. این جشن در اوایل هفته، مصادف با انقلاب زمستانی آغاز میشد و به مدت یک ماه ادامه داشت.
این جشن روزهایی پر از خوشحالی و نعمت را برای مردم رقم میزد؛ غذا و نوشیدنی به وفور یافت میشد و قواعد اجتماعی معکوس میشدند. به مدت یک ماه بردهها حاکم میشدند و دهقانان شهر را اداره میکردند. کسبوکارها و مدارس تعطیل میشدند تا همه بتوانند از این جشن بزرگ نهایت لذت را ببرند.
حوالی انقلاب زمستانی، مردم روم باستان عیدی به نام جووِنالیا (Juvenalia) را جشن میگرفتند. این جشن به افتخار کودکان روم برپا میشد. بهعلاوه، طبقات مرفه جامعه تولد میترا (Mithra) خدای خورشید شکستناپذیر را در تاریخ ۲۵ دسامبر جشن میگرفتند.
آنها اعتقاد داشتند میترا از سنگ متولد شده بود. برای برخی از مردم روم باستان، تولد میترا مقدسترین روز در سال بهشمار میرفت.
در سالهای ابتدایی مسیحیت، عید پاک (Easter) عید اصلی این مذهب بهشمار میرفت و مردم تولد حضرت عیسی (ع) را جشن نمیگرفتند. در قرن چهارم پس از میلاد مسیح، کلیسا رسما تولد مسیح را بهعنوان بهعنوان عید اعلام کرد.
پیوریتنها (Puritans) یا پاکدینان بعدا اعلام کردند که متاسفانه تاریخ دقیق تولد حضرت عیسی (ع) در انجیل قید نشده است. البته گفته میشود آنها برای به زیر سوال بردن حقانیتِ این جشن این موضوع را مطرح کرده بودند.
علیرغم آنکه برخی شواهد نشان میدهند حضرت عیسی (ع) در بهار متولد شده است، پاپ جولیوس اول (Pope Julius I) تاریخ ۲۵ دسامبر را انتخاب کرد. گفته میشود کلیسا با اتخاذ برخی از سنتهای ساترنالیا، جشن پاگانها یا غیرمسیحیها این تاریخ را انتخاب کرد.
این عید که در ابتدا با نام جشن پیدایش (Feast of the Nativity) شناخته میشد، تا سال ۴۳۲ به مصر و در اواخر قرن ششم میلادی به انگلستان رسید.
در پایان قرن هشتم میلادی، جشن کریسمس به کشورهای اسکاندیناوی هم رسید. امروزه در کلیساهای ارتدوکس یونانی و روسی، کریسمس ۱۳ یا ۱۴ روز پس از ۲۵ دسامبر جشن گرفته میشود.
کلیساهای غربی از تقویم گریگوری (Gregorian) یا میلادی استفاده میکنند، درحالیکه در کلیساهای شرقی از تقویم جولیَن (Julian) استفاده میشود. تقویم جولیَن ۱۳ یا ۱۴ روز از تقویم گریگوری عقبتر است.
هم کلیساهای غربی و هم کلیساهای شرقی جشن اپیفانی (Epiphany) یا سه پادشاه را ۱۲ روز بعد از کریسمس برگزار میکنند. پیروان دین مسیحیت معتقدند در این روز ۳ مرد دانا از شرق که همان روحانیون زرتشتی بودند، با حضرت مسیح ملاقات کردند. آنها این روز را بهعنوان روز غسل تعمید حضرت مسیح هم میشناسند.
با برگزاری جشن کریسمس همزمان با انقلاب زمستانی، رهبران کلیسا شانس پذیرفتن مسیحیت در میان مردم را افزایش دادند. البته آنها هرگز برای نحوهی برگزاری آن قانون خاصی قرار ندادند.
در دوران قرون وسطی، مسیحیت تقریبا به طور کامل جایگزین پاگانیسم (Paganism) شد. در روز کریسمس، مردم معتقد به کلیسا میرفتند و پس از به جا آوردن مراسم یک جشن و پایکوبی بزرگ برپا میکردند؛ تقریبا شبیه آنچه امروزه در جشن ماردی گرا (Mardi Gras) میبینیم.
هر سال یک فرد فقیر یا یک دانشآموز به عنوان اربابِ آشوب (Lord of Misrule) انتخاب میشد. این فرد به همراه تعدادی از مردم شرکتکننده به درب منازلِ افراد ثروتمند شهر میرفتند و از آنها درخواست میکردند بهترین غذا و نوشیدنیشان را به آنها بدهند. اگر صاحبان منزل از دادن غذا و نوشیدنی خودداری میکردند، آنها با انجام کارهای شرورانه و شیطنت آنها را میترساندند. در واقع در دوران قرون وسطی، کریسمس زمانی بود که افراد مرفه جامعه با سرگرم کردن افراد طبقهی متوسط، قرضشان را به آنها میپرداختند.
در اوایل قرن هفدهم، موجی از اصلاحات مذهبی نحوهی برگزاری جشن کریسمس را در اروپا تغییر داد. در سال ۱۶۴۵، اولیور کورنوِل (Oliver Cornswell) و نیروهای پیوریتن کنترل انگلستان را به عهده گرفتند. آنها عهد کردن انگلستان را از زوال نجات دهند. به همین منظور در بخشی از تلاشهایشان جشن کریسمس را کنسل کردند.
پس از آنکه چارلز دوم (Charles II) ادارهی کشور را به دست گرفت، این عید محبوب به انگلستان بازگشت. زائران جداییطلبِ انگلستان که در سال ۱۶۲۰ به آمریکا رفتند، حتی بیشتر از کورنوِل دارای عقاید ارتدکسی بودند. به همین دلیل، در سالهای ابتداییِ تاسیس آمریکا کریسمس در این کشور عید محسوب نمیشد.
از سال ۱۶۵۹ تا ۱۶۸۱ برگزاری جشن کریسمس در بوستون خلاف قانون بود. هر فردی که اقدام به برگزاری جشن کریسمس میکرد، ۵ شیلینگ جریمه میشد. با این حال، کاپیتان جان اسمیت (John Smith) اعلام کرد جشن کریسمس در شهر جیمزتاون (Jamestown) بدون هیچ حادثهای برگزار شد و مردم از این جشن بسیار لذت بردند.
در اوایل قرن نوزدهم، آمریکاییها هم بهتدریج کریسمس را پذیرفتند. البته میتوان گفت آمریکاییها کریسمس را کمی تغییر دادند و آن را از یک کارناوال به یک عید خانوادگی و آرامشبخش تبدیل کردد. اوایل قرن نوزدهم، دوران آشوب و درگیری بود. در این زمان نرخ بیکاری بسیار بالا بود و روزهای کریسمس شورشهایی در شهر رخ میداد.
در سال ۱۸۲۸، شورای شهر نیویورک اولین نیروی پلیس را در پاسخ به شورشهای کریسمس تاسیس کرد. این مسائل باعث شد افراد طبقهی مرفه جامعه به شیوهی دیگری کریسمس را جشن بگیرند.
در سال ۱۸۱۹، واشینگتن اروینگ (Washington Irving)، نویسندهی مطرح آمریکایی، پیشنگار جفری کرایون (The Sketchbook of Geoffrey Crayon) را نوشت. این کتاب یک مجموعه داستان از جشن کریسمس در یک عمارت انگلیسی است. تصاویر آن اربابی را نشان میدهد که دهقانان را به مناسب عید کریسمس به خانهی خود دعوت کرده است.
برخلاف مشکلاتی که در جامعهی آمریکایی وجود داشت، این دو گروه بهخوبی با هم درآمیختند. در ذهن اروینگ، کریسمس باید سرشار از صلح باشد؛ عیدی که گروههای مختلفی از مردم را صرف نظر از ثروت و موقعیت اجتماعی به دور هم جمع کند.
افراد خیالی کتاب اروینگ آداب و رسوم باستانی مانند تاجگذاری اربابِ آشوب (Lord of Misrule) را به جا میآورند. بسیاری از تاریخدانان معتقند اروینگ مبدع سنتهایی است که در کتاب آنها را سنتهای اصلیِ کریسمس برشمرده است.
در همین دوران بود که چارلز دیکنز (Charles Dickens) نویسندهی انگلیسی داستان کلاسیک سرود کریسمس (A Christmas Carol) را نوشت. پیام این داستان اهمیت خیریه و اعمال خوبی است که در قبال تمام انسانها باید انجام داد.
کتاب در آمریکا و انگلستان با استقبال زیادی روبهرو شد و به اعضای انجمن ویکتوریایی (Victorian Society) اهمیت و مزایای جشن کریسمس را نشان داد.
در اوایل دههی ۱۸۰۰ میلادی، خانوادهها نسبت به عواطف کودکان بیشتر حساس شده بودند و کمتر از قبل سختگیری از خود نشان میدادند. کریسمس فرصتی بود تا خانوادهها بدون آنکه فرزندان خود را لوس کنند، با دادن هدیه محبت خود را به آنها نشان دهند.
با پذیرفته شدن کریسمس به عنوان یک تعطیلات خانوادگی در آمریکا، سنتهای قدیمی کمکم خودشان را نشان دادند. مردم به مهاجران و کلیساهای کاتولیک و کلیساهای اسقفی نگاه میکردند تا بدانند چگونه باید این عید را جشن بگیرند.
اکنون با گذشت بیش از ۱۰۰ سال از آن زمان، مردم آمریکا سنت کریسمسِ خاص خودشان را دارند. این سنت درواقع ترکیبی از دیگر سنتهای جهان است؛ مانند تزئین درخت کریسمس، فرستادن کارت پستال و دادن هدیه.
افسانهی بابانوئل یا سانتا کلاوس (Santa Claus) به یک راهب به نام سنت نیکلاس (St. Nicholas) باز میگردد. سنت نیکلاس در سال ۲۸۰ پس از میلاد مسیح در ترکیه متولد شد. سنت نیکلاس تمام ثروتی که به ارث برده بود را به نیازمندان بخشید و به روستاها سفر کرد تا به افراد فقیر و بیمار کمک کند. به همین دلیل به محافظ کودکان و ملوانان شهرت پیدا کرد.
سنت نیکلاس برای اولین بار در اواخر قرن هجدهم در نیویورک به فرهنگ عام مردم آمریکا راه پیدا کرد؛ زمانیکه یک خانوادهی هلندی برای گرامیداشت سالگرد درگذشت سنت نیکلاس به دور هم جمع شده بودند.
سنت نیکلاس در زبان هلندی سینت نیکلاس (Sint Nikolaas) و به صورت کوتاه، سینتر کلاس (Sinter Klaas) خوانده میشود. کلمهی سانتا کلاوس از همین عبارت کوتاهشده بهدست آمده است.
در سال ۱۸۲۲ کلمنت کلارک مور (Clement Clarke Moore) کشیش کلیسای اسقفی یک شعر کریسمس به نام دیدار با سنت نیکلاس (St. Nicholas) نوشت. این شعر با جملهی « شبِ قبل از کریسمس بود» آغاز میشود و سانتا کلاوس یا بابانوئل را مردی شاد توصیف میکند که با گوزنهای قطبیاش از این خانه به آن خانه میرود و به بچهها هدیه میدهد.
بابانوئل را به شکل مردی با لباس سفید و قرمز، با ریشهای سفید و کیسهای پر از اسباببازی میشناسیم. این تصویر از بابانوئل برای اولین بار در سال ۱۸۸۱ بهوجود آمد؛ زمانیکه یک کارتونیستِ سیاسی به نام توماس نَست (Thomas Nast) شعرِ مور را به تصویر کشید تا ظاهر سنت نیکلاس را به شکلی که ما امروز میبینیم نشان دهد.