«اُهو بله» مراسمیست که نهتنها در شهر وزوان بلکه در دیگر شهرهای سنتی و تاریخی ایران انجام میشده. هرساله در این مراسم، جوانان و نوجوانانِ شهر وزوان، پنج روز قبل از شروع اسفندماه، که به «اسفند کشاورزی یا اسفند رعیتی» مشهور است، آن را با شورونشاط اجرا میکردند. در «اُهو بله» جوانانِ هر محله با پوشش مناسبِ زمانِ خود، با شعرخوانیِ دستهجمعی پایان بهمنماه را اعلام کرده و شروع اسفندماه را مژده میدادند؛ اسفندی که پایان یخ و یخبندان است. عبارت «اسبنده و موسبنده» یعنی فصلِ «ماسیده شدن و یخ بستن» بند آمده و اسفند که شروع فصل «زایشِ گوسفندان» است، آغاز شده. البته در توضیحِ آن آمده که منظور، فصلِ «گردشگاه گوسفند» که موقعِ چرخشِ برّه در شکم مادر در ماه پنجم بارداریست، فرامیرسد. نکته مهمی که موجب تمایز نحوه برگزاریِ این مراسم در وزوان با اُهو بله در دیگر شهرها و آبادیها میشده، همین است که در این شهر، از این آیین برای تأمین مایحتاج عید نوروز فقرا استفاده میکرده و میکنند، درحالیکه در دیگر آبادیها انعامِ بهدستآمده، فقط میان اعضای گروه تقسیم میشدهاست.
هنگام اجرای «اُهو بله» تکان یا سردسته، هر مصراع را میخوانده و گروه پاسخ میگفتند: «اُهو بله»! واژه «اُهو» تأکیدیست که قبل از «بله» میگفتهاند. گروه با خواندنِ همین ابیات حرکت میکردند و به در منازل آبادی میرفتند و پشت در ابیات را با شور و نشاط بیشتر میخواندند تا صاحبخانه به آنها انعامی تقدیم کند. انعام دریافتی معمولاً خشکباری بود که در فصل زمستان استفاده میشد. توت خشک، کشمش، برگ خشکشده آلو (ترشاله) و گاهی هم سکّه و پول. و بعد از جمعآوری، عیّارانِ گروه درصدی از ماحصل دریافتشده را به بین اعضا تقسیم میکردند و بخش اعظم آن را برای فقرای آبادی کنار میگذاشتند تا قسمت کمی از مایحتاجشان را برای شب عید نوروز تأمین کنند.
همچنین شعر اسبندی وزوانی(اُهو بله) به شرح زیر است:
«اسبنده و ماسبنده اُهو بله، اُهو بله
گردشگا گوسبنده اُهو بله، اُهو بله
اسفند طرف فینه اُهو بله، اُهو بله
جوز قند چه شیرینه اُهو بله، اُهو بله
تنباکو رو گل نم کن اُهو بله، اُهو بله
آتیش ز سرش کم کن اُهو بله، اُهو بله
تا ما بکشیم دودی اُهو بله، اُهو بله
آماده بشیم زودی اُهو بله، اُهو بله
صدای غرغر بزغاله میاد اُهو بله، اُهو بله
نالبکی پر از ترشاله میاد اُهو بله، اُهو بله
صدای عرعر سوول میاد اُهو بله، اُهو بله
نالبکی پر از پول میاد اُهو بله، اُهو بله
هر کی بزان پوور بو اُهو بله، اُهو بله
طاق کیش جی سور بو اُهو بله، اُهو بله
هر کی بزان دت بو اُهو بله، اُهو بله
کیهاش پر قالی بو اُهو بله، اُهو بله
مشهدی(نام صاحبخانه) شمایی اُهو بله، اُهو بله
از باغ شاه میایی اُهو بله، اُهو بله
عرق داری نچایی اُهو بله، اُهو بله
کولچه سمور به دوشت اُهو بله، اُهو بله
گل بریزم به دوشت اُهو بله، اُهو بله
یه خر خریدهبودم اُهو بله، اُهو بله
یه گوشش بریدهبودم اُهو بله، اُهو بله
یه چوبش زدم نمیرفت اُهو بله، اُهو بله
دو چوبش زدم نمیرفت اُهو بله، اُهو بله
چوب سوم یه چیزیش بده تا بره»
در صورتی که صاحبخانه از وضع مالیِ خوبی برخوردار بود ولی در را به روی گروه باز نمیکرد تا کمکی به نیازمندان برساند، گروه با بیت زیر محل را ترک میکردند و عمل و کردار صاحبخانه را به «شغال» نسبت میدادند؛ «منقل پر زغاله صاحب کیه؟ شغاله».