محمد ناصریفرد، باستانشناس و پژوهشگر سنگ نگارههای ایران با بیان اینکه این یافته تحقیقی برای نخستین بار برای علاقهمندان و پژوهشگران ارایه میشود، افزود: پس از سالها کاوش بر روی نقاشیهای کهن درون غارها و کوه های ایران، دستاوردهای شگفت انگیزی در عرصه ملی و جهانی بهدست آمده است و برای نخستین بار در ایران و شاید جهان، تطبیق نقاشی کهن دیواره های غارها، و کوههای ایران با دیگر نقاط جهان بوده است به طوری که همگون بودن نقاشیهای کهن مکشوفه در ایران با دیگر نقاط جهان، با شباهتهای ظاهری و اغلب مضامین یکنواخت، شگفت انگیز و بقول پرفسور جان براور و پرفسور گاس وان وین، مسحور کننده است.
وی اضافه کرد: شباهتهای ظاهری، سبک های هنری و مضامین یکنواخت سنگنگارههای کهن این سر زمین با دیگر نقاشیهای کهن غارها و کوههای دیگر نقاط حلقه های مفقوده زیادی را از تاریخ و هنری بشری آشکار می سازد که یکی از آنها شباهت آثار کهن بهجا مانده از بشر در غارها و کوههای ایران با آثار قاره آمریکا است.
وی اظهار کرد: قدمت کشف نقوش اسب سوارهایی، با اسبهای پلنگ واره درایران، که سرخپوستان آمریکا به آن اسب ها آپالوسا Appaloosa میگفتهاند، یکی از دلایل این مهاجرت است که این نقوش بر روی دیواره غارها و کوههای قصرقند و نیکشهر از حدود ۱۱۰۰۰سال پیش قابل دیدن هستند و شبیه اسب های پلنگ واره بلوچستان درغـار پش مـرال Pech Merle فرانسه هم دیده میشود.
ناصریفر گفت: باستان شناسان فرانسوی پیش از این گفته بودند که نقاشی های اسب پلنگواره در غار مرال نشان از گونه اسبی خاص دارد، که فقط در اروپا می زیسته است و این در حالی است که زنان ساکن بلوچستان ۱۱۰۰۰ سال پیش آن گونه اسب اصیل ایرانی (اسب پلنگواره) را اهلی کرده و سوار بر آنها روی دیواره کوه های بلوچستان دیده میشوند و ردپا آن اسب رویایی سرخپوستان، یعنی آپالوسا، همان اسب پلنگواره ای است که از سرزمین ایران باستان توسط مهاجران به قاره امریکا برده شده است.
وی خاطرنشان کرد: مطالعات صورت گرفته بر روی سنگنگارههای ایران و بهویژه منطقه تیمره خمین، نشان از آن دارد که هزاران سال پیش، ساکنان فلات ایران به قاره آمریکا نیز مهاجرت کرده اند، البته پروفسور مارسل اُت (Perfessor Marcel Ot)، استاد پیش از تاریخ دانشگاه لیژ بلژیک هم، طی مطالعاتش بر روی نقاشی های ۴۰ هزارساله غار یافته، اعلام می دارد که اروپایی ها ریشه آسیایی دارند.
نویسنده کتابهای سنگنگارههای ایران که اهل استان مرکزی است، توضیح داد: این مهاجرتها از تنگه برینگ در حد فاصل شمال شرق قاره آسیا و شمال غرب قاره امریکا و یا از اقیانوس های منجمد در قبل از هزاره دهم پیش از میلاد صورت گرفته است.
ناصریفرد اظهار کرد: نقش اسب سواری درحال شکار در میان سنگنگارههای کوههای اطراف خمین مشاهده شده که چون سرخپوستان آمریکا، تیغههایی شبیه پَر پرندگان بر پشتش دارد. این گونه پوشش و شکار در میان سرخپوستان ساکن نقاط مختلف قاره آمریکا از طریق اسناد و عکاسهای گرفته شده قابل دیدن هستند و از این دست نقش ها متعدد در میان سنگ نگارههای ایران به چشم میخورد که نشان از پیوندهای فرهنگی و ریشههای مشترک ساکنان 2 سر زمین دارند و به گواه سنگنگارهها، این نقشهای کهن و متعدد میتواند نشان از مهاجرت ساکنان فلات ایران طی هزارهها به قاره آمریکا داشته باشد.
استاد دانشگاه و پژوهشگر سنگنگارههای باستانی ایران گفت: با توجه به مطالعات میدانی بیش از یک دهه برروی نقاشیهای کهن غارها و کوههای ایران، با علایم و نمادهایی روبرو می شدیم که رد پا بعضی از آنها را بر روی لوحهای گلی شوش و جیرفت هم میدیدیم و در ایران باستان جزو علایم خطوط سطری Linear (حداقل ۲۳۰۰ پ.م) بوده اند.
وی میافزاید: مشابه آن علایم و نمادها در زیستگاههای کهن سرخپوستان ساکن ایالت کنتاکی هم کشف شده که هم پیام و مضمون با علایم خطی مکشوفه در ایران هستند، برای مثال نمادی سه شاخه به معنای جاودانگی و مانایی است (نوعی کد) و نشان از یک گره از شاخه گیاه مقدس هوم Ephedra دارد و ردپای آن نماد در میان تمغاهای ترکان آسیای میانه و قفقاز هم بهچشم میخورد؛ با همان مضمون قدسی که در ایران باستان کاربرد داشته است.
وی گفت: در میان سنگنگارههای کهن مکشوفه در تیمره، کوه های اطراف روستای سرکوبه در شمال شهر خمین، با نقش های پیچ حلزونی spiral روبرو می شویم ( حدود هزاره دهم پ.م.) با مضمونی فلسفی و جهانی که همگون آنها را در نقاط مختلف قاره آمریکا (ایالت های نیومکزیکو، یوتا ،کالیفرنیا و نوادا) بهجا مانده از سرخپوستان کهن آن سرزمین با مضمون و پیامی همگون با پیچ حلزونی مکشوفه در تیمره میبینیم.
وی اضافه کرد: در نماد شناسی جهانی، نقش پیچ حلزونی، به مضمون آن است که هر پدیده ای در جهان، یک آغاز خامی دارد(نقطه شروع پیچ) و یک دوره کمال که با مرگ آن همراه است(آخرین پیچ حلزون)، این روند پلی است که همه کاینات باید آز آن عبور کنند و این نگاه فلسفی نشان از یک دیدگاه و فرهنگ مشترک دارد که به احتمال قوی از این سرزمین به قاره آمریکا هم برده شده است.
وی توضیح داد: کشف نقوش انسانهای بالدار برای نخستین بار در ایران صورت گرفته است، که در نماد شناسی جهانی نشانهایی از انسانهای جادوگرانه هستند و بعضی پژوهشگران آنها را به دیدههایی از فرا زمینی ها منسوب میکنند و در باور ایرانیان باستان نقش فرشتههای ناجی بوده که در سختی ها به کمک انسان ها می آمده است(اریک اشمیت)و در کوهها و درههای نقاط مختلف ایران با دوره های تاریخی مختلف (۱۱۰۰۰۰ - ۷۰۰ پ.م.) کشف شدندکه در مواردی خیلی بهم شباهت دارند.
ناصریفرد اضافه کرد: شبیه به نقشهای انسانهای بالدار نقاط مختلف ایران، در نقاط مختلف دنیا هم با شباهتهای ظاهری و پیامهای یکنواخت دیده میشوند. اوج آن شباهت ها، نقش انسان بالداری است در پارک زرد امریکا(Yellowstone National Park) در ایالت وایومینگ که بومیان ساکنان کهن قاره آمریکا (۱۰۰۰۰پ.م.) بر دیواره کوهی حک کردهاند که از نظر شباهتهای ظاهری و جزییات بقدری با نقش انسان بالدار حکاکی شده در تیمره (کوه های اطراف روستا قیدو و مزاین خمین ) شباهت دارد، که گویی هر دوی آنها را ۱۲ هزار سال پیش یک هنرمند در آمریکا و ایران خلق کرده است!
وی افزود: به گمان ما این نقشهای شبیه بهم میتواند نشان از باورها و نگاههای مشترک فرهنگی مردمان دو سر زمین داشته باشد و با توجه به نمونههای کهنتر و فراوانتر در نقاط مختلف ایران، میتواند نشان از مهاجرت مردمانی داشته باشد که طی هزارهها، این اندیشهها و باورها را با خود از فلات ایران به قاره امریکا بردهاند چرا که این شباهتها، گواه بر همگونی اندیشه و باورهای درونی دارند که ما نمودهای ظاهری آنها را در نقوش کهن بهجا مانده از انسانهای کهن میبینیم.
پژوهشگر سنگنگارههای ایران ادامه داد: بیشترین نقوش تکراری سنگنگارههای ایران، نقشهای بزکوهی در سبکهای هنری گوناگون است. که بیشترین سبک تکراری در میان آن سبکها هم سبک هنری اندیشه نگار ideogram است که مضمونی قدسی و قابل احترام ( نوعی کد) دارد و آن فراوانی با پیام های همگون در میان نقاشی های کهن بومیان آمریکا، نیز نقاشی با رنگ یا حکاکی شده است و رد پای آن نقاشیها در غارها و کوههای ایالتهای: نوادا، کالیفرنیا، یوتا آریزونا و نیومکزیکو هم دیده میشود و اکثر نقوش بقدری از منظرهای ظاهری با نقاشیهای بزکوهی نگارگران ایرانیان باستان شبیه هستند که در نگاه نخست تصورّ می کنید هر دو نقش را یک هنرمند طی هزارهها خلق کرده است.
وی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: در باور اسطورهای، بزکوهی برای ایرانیان باستان یک فرشته بوده که به لباس بزکوهی در آمده و در هنگام سختیها به کمک انسانها می آمده است. نکته جالب و شگفت انگیز آنکه سرخپوستان بومی آمریکا هم اغلب نقوش بزکوهی را با همان پیام بر دیواره غارها و کوههای ایالتهای نوادا، کالیفرنیا، یوتا آریزونا و نیومکزیکو نیز حک کرده اند و جالب آنکه مضمون نقش بزکوهی در نماد شناسی جهانی هم نزدیک به باور ایرانیان باستان است.
شباهتنقوش بزکوهی نگارگران ایران باستان با نقاشی های کهن سرخپوستان بومی آمریکا در ایالت یوتا
باستان شناس هنر و سنگنگارههای ایران ادامه داد: پیوندها و پیوستگیها به این چند نمونههایی که توضیح داده شد، ختم نمیشود و در انسان شناسی تطبیق و تباین جایگاه بالایی دارد که از گذشتههای دور هم استفاده شده است و نقشهای انسان در حالتهای نیایش در میان سنگنگارههای ایران و بهویژه تیمره متعدد دیده میشود.
وی اظهار کرد: بررسی سیستمی در کتابها و منابع دیگر در خصوص پیوندهای فرهنگی ایرانیان باستان و ساکنان کهن قاره آمریکا منجر به یافتن نقش نیایش در نیومکزیکو شد که به طور دقیق شبیه نمونه ایرانی بود و این نقاشیهای شبیه به هم در ۲ قاره بسیار دور از هم، تصادفی نیست؛ بلکه آنها نقوشی با سبکهای هنری اندیشه نگار ideogram هستند.
وی ادامه داد: نقش دو بز کوهی که هر کدام نقشی از یک بزکوهی دیگر در میان شاخ های خود دارند نیز مهم است چرا که یکی در ایران و دیگری در ایالت یوتا در امریکا (۱۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰ پ.م.) است که هر 2 شباهتها و پیامهای مشترک دارند و سیر این روند در ایران باستان تا عصر مفرغ ( ۱۰۰۰ پ.م.) ادامه داشته است و پیکرههای همگون را در هنر مفرغ لرستان هم میبینیم که آن را می ساختند و به لباس زنان در حال زایمان میزدند تا فرشته ناجی از آنها محافظت کند و به اصطلاح «آل »جگر آنها را نبرد و این شباهتهای ظاهری و پیامهای همگون میتواند نشان از سیر هنر از فلات ایران، بهویژه ساکنان زاگرس باشد که طی هزارهها از طریق مهاجران ساکن فلات ایران به قاره آمریکا برده شده است و امروز ما رد پا آن آثار و باورهای آیینی فرهنگی ایران باستان را بر دیواره های غارها و کوه های نزدیک سکونتگاههای بومیان امریکا هم میبینیم.
ناصریفرد افزود: مردان لر در ایران امروز و گذشتههای دور بالا پوشی داشتهاند؛ به نام چوقا یا چوغا (چوخا) که از نخهای نازک پشم گوسفند بافته می میشده است و مردان در چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، قسمتی از خوزستان و لرستان چوقا میپوشیدند و ردپا این لباس زیبا و اصیل را روی سکههای ایلماییها، پیش از دوره ساسانیها هم میبینیم و نکته جالب آنکه شباهتهای اندازه و طرحهای بهکار رفته، خطوط موازی در لباسهای بومیان کهن ساکن آمریکا هم چون چوغا بوده است که برای من بسیار شگفت انگیز است.
هنرهای صخرهای (Rock Arts-Petroglyphs and Pictographs) اسناد دست اولی هستند که پژوهشگران را با ترجمان فرهنگ ها در اقلیمها و زمانهای مختلف آشنا میکنند و سخن گفتن آنها با کمک تصاویر و نشانههایی است که اغلب در همه زمانها و مکانها، برای همه ملل جهان یکسان بوده است
سنگنگارهها، کهن ترین آثار تاریخی و هنری بهجا مانده از بشرندو از ارزش والایی در معرفی و شناساندن عرصههای مختلف زیست پیشینیان دارند و این راویان خاموش تمدن، در نهان خویش از زبانی مشترک و ارتباطات انسانی شگفت انگیز در روزگاران باستان حکایت میکنند.
تلاش باستان شناسان نقاشیهای کهن کوهها و غارهای نقاط مختلف ایران، به ویژه تِیمَره در استان مرکزی سبب دستیابی به نقش و نگارهایی بر روی برخی صخرهها و سنگها شده است که حکایت از تاریخی چند ده هزاران ساله در این مرز وبوم دارند.
به زبان ساده به هر تصویر و نگارشی بر روی سنگ، سنگ نگاره میگویند و اگر این نوشتهها و نقاشیها، بر روی سنگ با رنگ یا امثال آن باشد به آنها رنگین نگاره "pictographs" و اگر نقاشی یا کندهکاری (حک یا حجاری مثبت یا منفی) روی سنگ شده باشد به آنها "petroglyphs.petrographs" سنگ نگاره می گویند.
اغلب در درون غارهای قدیمی برای نقاشی یا نوشتهها از رنگ استفاده شده "pictographs" که عمر آنها در برابر عوامل طبیعی بسیار کوتاه است و علت ماندگاری آنها از هزاران سال قبل تا کنون، در دسترس نبودن و محفوظ بودن آنها در برابر عوامل طبیعی و دیگر عوامل بوده است و اما سنگنگارههای کندهکاری شده"petrgraphs" علاوه بر اینکه در غارها کشف شده اند، در محوطه های باز و بیرون غارها نیز وجود دارند.
ایرنا